Abstract:
سیاب و شاملو از برجستهترین شاعران معاصر هستند که باوجود شعرهای عاشقانه کوشیدهاند کارکرد انقلابی زن را در اشعار خویش مدنظر قرار دهند؛ آنها با ارتقاء بخشیدن به شخصیت زن، میکوشند فراتر از چهرة کلیشهای معشوق، او را همدوش مردان انقلابی وارد عرصة مبارزه کنند. بر همین اساس، نوشته حاضر بر آن است تا با بررسی جایگاه زن در شعر دو شاعر، دگردیسی حضورش را به تصویر کشد. مقولههایی چون مبارزه برای رهایی، همراهی در حل مشکلات انسانی و فرار از پوستة سنت از مهمترین مؤلّفههای حضور زن در شعر این دو شاعر است. در شعر بدر شاکر السیاب، زن افزون بر کارکرد سنتی خود، نماد وطن به یغما رفته است و گاهی نیز نمایندة بازگشت به خویشتن است. این سیر خطی در شخصیت زنانی چون «حفصه العمری» و «جمیلة بوحیرد» به کمال میرسد. سیاب با مطابقت دادن شخصیت زن با عشتار، کارکرد انقلابی او را به تصویر میکشد؛ چنانکه با اعطاء شخصیت مسیح، او را مدافع آزادی انسان معرفی میکند. در آثار شاملو نیز زن، نقش مستقلی در مبارزة اجتماعی ایفا میکند؛ «رکسانا» و «آیدا» با حرکت از چهرة اثیری بهسوی تکامل انسانی و مبارزاتی، نمایندة زن انقلابی هستند. افزون بر این، شاعر همواره در جستجوی زن همزاد خویش است تا همدوش او قدم در راه مبارزه گذارد. نتایج نشان خواهد داد دگردیسی حاصلشده در این باب، افزون بر بلوغ فکری دو شاعر، تحت تأثیر سیر تکاملی جامعة عربی و فارسی، جریان نوگرایی و اصالت بخشیدن به انسان در اندیشه و شعر معاصر است.
Al-Sayyab and Shamlou are two of the most prominent contemporary poets who, in spite of their love poems, tried to address the revolutionary function of women in their literary work. By promoting the woman's personality in this respect, they have detached her lover stereotypical face and have highlighted their revolutionary share and their ability to fight for liberation alongside men. Therefore, this research attempts to study the position of women in poetry of the two poets, and depicts their presence along with the changes that have been made in their personality. This is why categories such as struggle for liberation, accompaniment of solving human problems, and the escape of traditions are referred to as the most important constituents of women presence in the literary work provided by these poems. In Badr Shakir Al-ssayab’s poem, except for their traditional role, women are the symbol of the vanished homeland and sometimes represent the symbol of return to oneself. However, this linear trend in presenting women reflects well in the personality of those such as “Hafsa al-omari” and “Jamilah Bouhired” and reaches perfection. Al-Sayyab seeks to depict his revolutionary function in defending human freedom by matching women's personality with “Ishtar” and giving them Christ’s personality. On the other hand, in Shamlou's poems, women play an independent role in the social struggle. “Roxana” and “Aida” are models of revolutionary women in such poems. It seems as if the poet is looking for his soul-mate so as to enter the battle with her. The results show that the occurred metamorphosis, expect for the two poet's intellectual maturity, is influenced by the evolutionary process of Arab and Persian societies, modernization process, and initiation of humanity in contemporary thought and poem.
Machine summary:
زن و شعری که با محوریت زن در شعر عربی و فارسی مطرح میشود، بخش بسیار وسیعی از سرودههای پیشین این دو زبان را به خود اختصاص داده است؛ اما نکته این است که پرداختن به این موضوع بهویژه در شعر شاعرانی واقعگرا همچون «بدر شاکر السیاب» عراقی و «احمد شاملو» ایرانی افزون بر کارکرد سنتی، عموماً متناسب با جریانات واقعی زندگی معاصر شکل میگیرد و بهنوعی میتوان تحول در کارکرد و نقش زن را در ادبیات این دو شاعر ملاحظه نمود؛ بنابراین این نوشته بر آن است که ضمن ارائة کلیاتی درباره جایگاه شعر زن در دو ادبیات و ارائه گزارشی درباره دو شاعر، به کارکردهای متنوع موضوع زن در اشعار این شاعران بپردازد.
این نوشته «کوشی جامعهشناختی-تطبیقی است و در آن جلوههایی از تغییر مناسبات اجتماعی شرح داده شده که حاصل ورود مدرنیته به جوامع ایرانی و عربی است» (متحد و همکاران، 84:1396) نتیجه پژوهش نشان میدهد «ورود نمادهای زنانه به شعر شاملو و بیاتی، سرآغاز یک جریان نیست؛ بلکه نتیجة تغییر مناسبات اجتماعی در دنیای مدرن است» (همان) «بررسی تطبیقی زن در آثار احمد شاملو و نزار قبانی» به قلم ناصر محسنینیا و ربابه یزداننژاد که در مجلة الدراسات الادبية به چاپ رسیده است.
» (شکیبی ممتاز، 1387: 85) بهدلیل سیطرة نظام سنتی و ایستایی سیستمهای سیاسی–اجتماعی در ایران، تغییری چندان در وضعیت زن ایجاد نمیشود تا اینکه با آغاز عصر مشروطه که شاید بتوان آن را بهنوعی دورة بیداری فرهنگی هم بهحساب آورد، میبینیم در عرصة شعر حضور اجتماعی زن بهتدریج رنگ میگیرد درنتیجه مسئلة زن «تعریفی تازه و روشن پیدا کند، اما حضور پررنگ و غلبة مسائل سیاسی باعث میشود که زن، آنچنان که شایسته است دیده و درک نشود.