Abstract:
اشتراکِ لفظی و معنوی وجود در فلسفۀ متأخر اسلامی (از زمان میرداماد تا عصر حاضر) همواره یکی از بحثبرانگیزترین مسائل فلسفی بوده است. عدهای همچون ملاصدرا و شاگردانش به اشتراک معنوی وجود و عدهای همچون تبریزی و برخی از شاگردانش به اشتراک لفظی وجود قائل شدند. در این میان یکی از فیلسوفان گمنام عصر صفوی یعنی علیقلیبنقرچغایخان که از شاگردان ملارجبعلی تبریزی است، دیدگاه سومی را در اینباره با عنوان اشتراک لفظی مُتَشَبَّح مطرح کرده است. وی کوشیده است با توجه رابطۀ مدرَک و مدرِک و علم الهی این نظر را به اثبات برساند. مسئلۀ اصلی در این مقاله توصیف و تحلیل نظریۀ اشتراک لفظی مُتَشَبَّح وجود به عنوان قول سوم در بحث اشتراک لفظی و معنوی وجود است که البته از جنبههای انتقادی خالی نخواهد بود. هدف از این مقاله، بحث دربارۀ این نظریه ابداعی و شناساندن آن به جامعۀ دانشگاهی و اندیشمندان است. روش مقاله، توصیفی ـ تحلیلی خواهد بود. نتیجۀ اجمالی که نویسندگان در مقاله به آن دست یافتهاند این است که هر دو استدلال قرچغایخان برای اثبات اشتراک لفظی مُتَشَبَّح وجود به دلیل ابهام، نقص استدلال، پیشفرضهای نادرست، تقریر غیرروشمند به هدف خود دست نمییابند و نظریه تا حد قابلتوجهی مبهم و غیرموجه است.
The equivocation (ishtirak-i lafzi) and shared meaning (ishtirak-i ma‘nawi) of existence in late Islamic philosophy (from the time of Mirdamad to the present era) has always been one of the most controversial philosophical issues. Some like Mulla Sadra and his disciples believed in shared meaning of existence and some others like Tabrizi and some of his disciples believed in equivocation of existence. Meanwhile, one of the unknown philosophers of the Safavid era, named Ali Quli bin Qarachaghai Khan - one of the disciples of Mulla Rajabali Tabrizi - has brought up a third assertion by the title incorporated (mutashabbah) equivocation. He tries to prove this view by paying attention to the relationship between perceived and percipient and divine knowledge. The main issue in this article is the description and analysis of the theory of incorporated equivocation of existence as the third assertion in this issue; however, the analysis will not be free from critical aspects. The purpose of this article is to discuss and introduce this innovative theory to the academic community and thinkers. The research method in this article is descriptive-analytical. The summary result that the authors have achieved is that both arguments of Qarachaghai Khan to prove the incorporated equivocation of existence, due to ambiguity, lack of reasoning, incorrect presuppositions, and non-methodical presentation, do not attain the goal and the theory is vague and unjustified to a considerable extent.
Machine summary:
از آثار او میتوان به کتابهای زیر اشاره کرد: شرح اثولوجیا (آقابزرگ، 1403ق، 26: 308)، خزائن جواهر القرآن (عقیقیبخشایشی، 1387: 617-616)، «فرقان الرأيين و تبيان الحكمتين في الفرق بين حكمة القدماء مثل أرسطاطاليس و أفلاطون و المتأخرين مثل الفارابي و الشيخ الرئيس و الميرالداماد» که در این رساله علیقلیبنقرچغایخان به 24 مسئلۀ اختلافی میان حکما اشاره کرده است (امین، 1403ق، 8: 302)، رسالۀ التعلیقات (همان)، زبور العارفین (این رساله توسط علی اوسط عبدالعلیزاده (ناطقی) تصحیح و در شمارۀ 11 میراث حدیث شیعه منتشر شده است)، رسالهای در بیان علم اجمالی و تفصیلی واجب تعالی (این کتاب توسط آقای دکتر محمد اکوان تصحیح شده است) و در نهایت کتاب احیای حکمت.
در این میان قول سومی هم وجود دارد که به آن اشتراک لفظی مُتَشَبَّح میگویند که در ادامه به توضیح این نظریه که توسط علیقلیبنقرچغایخان مطرح شده است، میپردازیم.
اما وجود عام اعتباری نفسالأمری که معنای مشترک میان تمام موجودات است که از آن میتوان به بودن یاد کرد نیز تمایز چندانی با وجود مطلق ندارد؛ زیرا مقابل این مفهوم، نبودن قرار دارد که همان عدم مطلق است.
نقص استدلال: در مباحث گذشته وی معتقد بود اشتراک لفظی مُتَشَبَّح برای اطلاق به موجودی استفاده میشود که میانه قائم به ذات و غیرقائم به ذات است که پیشتر اشاره شد همان معنای اول (وجود مطلق) و معنای چهارم (وجود عام ذهنی اعتباری نفسالأمری) مقصود است.
براین اساس میتوان استدلال علیقلیبنقرچغایخان بر اشتراک لفظی مُتَشَبَّح بودن وجود به نتیجۀ دلخواه او ئمیانجامد؛ زیرا یکی از مقدمات استدلال وی این است که علم خداوند به موجودات عین ماهیت آنهاست و این مقدمه همانطورکه مشخص شد با محذورهایی مواجه است.