Abstract:
پادشاه در معتقدات ایران باستان همواره دارای جایگاهی ویژه بوده و چنین تصور میشده که این مقام از سوی خداوند به وی تفویض شده است. بنابر همین اندیشه، عالم مادی تصویری زمینی از مینو است و همانگونه که خداوند نظم دهندۀ عالم هستی به شمار میرود پادشاه نیز به عنوان جانشین خدا بر روی زمین وظیفۀ نظم بخشیدن به گیتی را بر عهده دارد. حکومت بر اساس اشه و برقراری نظم کیهانی از مهمترین و محوریترین مفاهیم اندیشۀ فلسفی ایران باستان است که بارزترین تجلیاش در مفهوم «عدالت» بروز مییابد. از جنبههای مهم عدالت در این نظام اندیشهای حفظ نظام طبقاتی و عمل کردن افراد هر طبقه بر اساس خویشکاریهای تعریف شده برای اوست که با هدف اجتناب از بر هم خوردن نظم اجتماع پراهمیت تلقیمیشود. در این پژوهش به روش توصیفی ـ تحلیلی نشان داده شد که تناسب بین طبقات اجتماعی که جلوهای از آن در قوای روحانی انسانی نیز ظهور مییابد چگونه با مفهوم عدالت پیوند مییابد. در این باره اعطای لقب «عادل» به انوشیروان ساسانی که التزام ویژهای به حفظ این نظام طبقاتی داشت محل تأمل خواهد بود. موردکاوی در متن شاهنامه فردوسی انجام گرفته است.
Kingship had had a role of great importance in ancient Iranian beliefs and thought to be a position which is appointed by God. Upon such a belief, the world is a worldly picture of the heaven, and as God dominates the whole creation, the king rules the sublunary world, as well. Ruling in accordance with Asha (i.e. truth or right or righteous deed), as well as establishing universal order, is of most influential, pivotal aspects of philosophical thoughts in ancient Iran whose explicit manifestation is in the concept of “justice”. One obvious implication of justice in this system of thoughts is to maintain the social classes as well as aligning duties to individuals based on their classes which is a way of avoiding anarchy. Employing descriptive-analytical method, in this research it is showed that how social classes, that a kind of it expresses in human spiritual faculties, relates to the notion of justice. Having in mind this point, ascribing the title “the Just” (or “dispenser of justice”) to Anushirvan (Khosrow I) who had committed firmly to preserve social classes is a subject to think on. Case study is based on text of Shahnama.
Machine summary:
کهن نامة ادب پارسی ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی دوفصل نامة علمی (مقالة علمی ـ پژوهشی )، سال ١٣، شمارة ٢، پاییز و زمستان ١٤٠١، ٣ - ٢٠ درآمدی بر تقسیم کارِ طبقاتی به عنوان نمودی از مفهوم عدالت در شاهنامة فردوسی فاطمه براتلو * چکیده پادشاه در معتقدات ایران باستان همواره دارای جایگاهی ویژه بوده و چنین تصور می شـده کـه این مقام از سوی خداوند به وی تفویض شده است .
نمود بارز نظم جامعه حفظ نظام طبقاتی آن بود که از زمان جمشید تأسیس شـده بـود؛ به همین دلیل در این نظام طبقاتی افراد صرفاً باید به وظایفی که برای آنها در طبقة خود تعریف شده بود می پرداختند و اگر کسی به دنبال انجام کاری بود که مربوط به خویشکاری افراد دیگر طبقات بود به عنوان کسی که نظم جامعه را بر هم زده است شایستة مجازات شمرده مـی شـد.
بر اساس معتقدات ایران باستان «اشه » مترادف با قانون راستی یـا نظـام آفـرینش اسـت کـه نظمی کیهانی ، اجتماعی و اخلاقی محسوب می شود؛ اشـه همـان خواسـت و ارادة خداونـدی است و از جمله ویژگی های مشترک بین اهورامزدا و انسان ها است و هر انسانی بنابر ظرفیت و استعداد خود می تواند به صورتی نسبی از آن بهره مند شود.
چنانکه دیـدیم اردشیر بابکان نیز نگاهی مشابه به اهمیت نقش طبقات اجتماعی در راستای حفظ نظم جامعه و عدالت داشت و حتی ستمی را که موجب بازگشت جامعه به نظام خود باشـد روا مـی دانسـت زیرا نتیجة نهایی چنین ستمی از نظر او تحقق عـدالت بـود کـه در پرتـو حفـظ نظـام طبقـاتی میسر می شد.