Abstract:
طلاق در طول تاریخ بهعنوان یک راهحل برای برونرفت از مشکلات زناشویی مطرح بوده است؛ اما شیوه برخورد با آن در هر جامعهای متفاوت است. امروزه از طلاق بهمثابه عاملی تنشزا و تهدیدکننده برای خانواده و نیز «آسیب اجتماعی» یاد میشود که نیازمند نگاهی متفاوت است. آن نگاه متفاوت از دیدگاه اسلام آمیختگی حقوق و توصیههای اخلاقی در طلاق است. در این پژوهش تلاش شده است دادههای تحقیق با روش کتابخانهای گرداوری و با روش پردازش توصیفی ـ تحلیلی مورد بررسی قرار گیرد. در فرایند واکاوی آیات و روایات مربوط به طلاق دریافتیم که اسلام مراحل دوگانهای را برای این توصیهها ترسیم میکند؛ بهگونهایکه میتوان توصیههای اخلاقی ناظر بر طلاق را به دستورالعملهای هنگام (حین) و دستورالعملهای بعد از طلاق تقسیم کرد. در گونۀ نخست، به زوجین توصیه میشود که اگر در زندگی زناشویی دچار اختلاف و مشکل شدند، باید با صبر، گذشت، مدارا و تغافل مشکل را حل کنند؛ اما اگر به هر دلیلی گذشت و صبر نتیجه نداد، طلاق تنها راهحل برای پایان دادن به این اختلافات خواهد بود. در این مرحله راهکار اسلام حقوق آمیخته با اخلاق است؛ لذا احکام طلاق را به قیود اخلاقی ویژهای مثل معروف، احسان، تقوا، پرهیز از اذیت و آزار و... مقید کرده است. نوع دوم دستورات اخلاقی طلاق، معطوف به بعد از طلاق است، تا عوارض ناشی از آن کاهش پیدا کند و یا زمینه برای رجوع به زندگی زناشویی فراهم شود.
Machine summary:
بهطورکلي پژوهشهاي انجاميافته در مورد طلاق بيشتر به معرفي طلاق، اقسام، آثار، عوامل افزايش و کاهش آن پرداخته و کمتر پژوهشي را ميتوان يافت که به آداب اخلاقي طلاق پرداخته باشد؛ اما با اينهمه، آثاري را ميتوان يافت که اندکي به توصيههاي اخلاقي در باب طلاق اشاره کردهاند؛ که در ادامه به معرفي برخي از آنها ميپردازيم: کتاب طلاق از ديدگاه اخلاق و قانون (اناركي اردكاني، 1385)؛ نويسنده ضمن تعريف طلاق، به اقسام طلاق، احکام آن و معرفي عوامل افزايش طلاق پرداخته و بيشترين تمرکز کتاب بر اين بخشها و نيز مباحث حقوقي بوده و به دستورالعملهاي اخلاقي حاکم بر طلاق هيچ اشارهاي نکرده است.
در اين ميان قوانين طلاق نيز به توصيههاي اخلاقي آميخته شدهاند؛ بهگونهايکه برخي از اين دستورات به تغيير نگرش انسان در رابطه با اختلافات و مشکلاتي که در زندگي زناشويي ايجاد ميشود، منجر ميگردد؛ و برخي نيز به رعايت اين توصيه براي دستيابي به سعادت بيشتر و کاهش مشکلات ناشي از طلاق توصيه ميکند؛ زيرا قوانين خشک حقوقي نميتوانند حتي نظم را در زندگي مادي و دنيوي بهتنهايي تأمين کنند؛ بلکه زماني ميتواند تأثير مطلوب داشته باشند که نظام اخلاقي پشتوانهي آن باشد (همان، ص 62).
آنچه در اين ميان بايد مورد توجه قرار گيرد، آن است که رعايت اخلاق طلاق، ضمن آنکه زمينه را براي ترميم خانواده ازهمگسيخته فراهم آورده و مانع تحقق طلاق بهعنوان آسيبي اجتماعي ميشود، ميتواند به کاهش آسيبهاي طلاق کمک کند.