Abstract:
همواره تقسیمات سیاسی کشوری ، از جمله مسائلی است که کشورهای در حال توسعه ، در راستای انجام برنامه ریزی های اقتصادی ، فرهنگی ، اجتماعی و اداری بهتر و بهره برداری بیشتر از این عوامل بایستی به آن توجه کنند.اگرچه تقسیمات سیاسی به منظور کاهش تمرکززدایی صورت می گیرد، اما لزوما می بایست در راستی اهداف امنیت ملی سرزمین گام بردارد . استان خوزستان در طی دهه های اخیر یکی از پرچالش ترین استان های کشور و با بحران های امنیتی، محیط زیستی و اقتصادی فراوانی مواجه بوده است و در این زمینه این چنین به نظر می رسد که تقسیمات کشوری در این استان ممکن است در راستای کاهش مشکلات و چالش های استان مثمر واقع شود. از این رو پژوهش حاضر با روش توصیفی-تحلیلی و کاربردی به تبیین لزوم بازنگری در تقسیمات سیاسی استان خوزستان در راستای پیشگیری از بحران های مدیریت انتظامی می پردازد. هدف پژوهش حاضر ارزیابی مهمترین دلایل لزوم تقسیمات سیاسی استان خوزستان و تاثیرات آن در پیشگیری از بحران های مدیریت انتظامی استان می باشد که بر این اساس از مدل تحلیل استراتژیک سوات استفاده شده است .نتایج نشان داد استراتژی لزوم بازنگری در تقسیمات سیاسی استان خوزستان و تفکیک آن به دو استان خوزستان شمالی و خوزستان جنوبی ، می تواند در کاهش مشکلات استان خوزستان مثمر واقع گردد و تقسیمات استان می تواند فرصت های بسیار زیادی را در سطح محلی، ملی و منطقه ای برای این استان و منطقه غرب کشور فراهم آورد.
The political divisions of a country have always been one of the issues that developing countries should pay attention to in order to carry out better economic, cultural, social and administrative planning and take advantage of these factors. However, political divisions in order to reduce decentralization But must necessarily step in the direction of the national security goals of the land. Khuzestan province has been one of the most challenging provinces in the country in recent decades and has faced many security, environmental and economic crises, and in this regard, it seems that the division of the country in this province may reduce the problems. And the challenges of the province will be fruitful. Therefore, the present study uses descriptive-analytical and applied methods to explain the need to review the political divisions of Khuzestan province in order to prevent police management crises. The purpose of this study is to evaluate the most important reasons for the need for political divisions in Khuzestan province and its effects in preventing crises in the disciplinary management of the province, based on which the SWAT strategic analysis model has been used. It can be effective in reducing the problems of Khuzestan province to the two provinces of North Khuzestan and South Khuzestan, and the division of the province can provide many opportunities at the local, national and regional levels for this province and the western region of the country.
Machine summary:
تبیین لزوم بازنگری در تقسیمات سیاسی در راستای پیشگیری از بحران های مدیریت انتظامی با تاکید بر قابلیت های ژئوپلیتیکی (مطالعه موردي : استان خوزستان ) حميدرضا محمدشاهي ،١ محمد اخباري*،٢ علي بيژني 3 تاريخ دريافت : ١٣٩٩/٠٢/١٥ تاريخ پذيرش : ١٣٩٩/٠٥/١٩ چکيده تقسيمات سياسي کشوري از مسائلي است که کشورها جهت برنامه ريزي هاي اقتصادي ، فرهنگي ، اجتماعي و اداري بهتر به آن توجه مي کنند.
نتايج نشان داد استراتژي لزوم بازنگري در تقسيمات سياسي استان خوزستان (تشکيل دو استان خوزستان شمالي و جنوبي ) مي تواند در کاهش مشکلات استان مثمر بوده و فرصت هاي بسيار زيادي را در سطح محلي ، ملي و منطقه اي براي اين استان و منطقه غرب کشور فراهم آورد.
بر اين اساس موضوع حاضر ، پژوهشگر را بر آن داشت تا با بررسي شهرهاي پرجمعيت ايران و ميزان فاصله آن از مراکز استان و معادلات حوزه نفوذ و نحوه تقسيم بندي عدالت فضايي در جغرافياي سرزمين و نيز مساله چالش هاي قوميتي در سطح استان خوزستان ، به بررسي تقسيمات فضاي سياسي جغرافيايي استان خوزستان در قالب عدالت فضايي و پتانسيل تفکيک آن به دو استان بپردازيم .
بر اين اساس در تحقيق حاضر پرسش اصلي اين مساله است که مهمترين عوامل موثر بر لزوم تقسيمات سياسي در استان خوزستان چيست و تقسيمات سياسي استان خوزستان تا چه اندازه در پيشگيري از بحران هاي مديريت انتظامي استان خوزستان تاثير گذار خواهد بود؟ مباني نظري و پيشينه شناسي تحقيق هدف از تقسيمات کشوري که مورد توجه تمام نظام هاي سياسي مي باشد، تسهيل در ارائه خدمات و امکانات براي مناطق مختلف يک کشور و همچنين تسهيل حاکميت دولت تا پايين ترين سطح سياسي در کشور است .