Abstract:
از نگاه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان قصههای قرآن حاوی حوادثی از گذشته است که ذکر آنها میتواند وسیله هدایت انسان باشد. به همین روی بسا قسمتهای یک قصه در مواضع مختلف قرآن پراکنده شده است. روش علامه در بیان داستانهای قرآن چنین است که آیات پراکنده مربوط را گردآوری میکند و صورت کامل آنها را ارایه مینماید. نیز چنانچه در روایات اطلاعاتی درباره داستانها آمده باشد و با قرآن و عقل و طبع سلیم مخالفتی نداشته باشد، نقل آنها را بیاشکال میشمارد. البته یادآور میشود که این اخبار آحادند و جز در احکام حجیت ندارند، در میان قصهها پارهای اخبارخرافیواسرائیلی نیز از سوی مسلمانان یهودیالاصل مثل کعبالاحبار راه یافته است که علامه نقل آنها را جایز نمیداند. درمقاله حاضر با عنایت به آنچه آمد، قصههای یوسف، سلیمان،یونس،هاروت و ماروت در تفسیر المیزان بررسی شده است.
Machine summary:
"اینک به شرح و بررسی اجمالی بخشی از مباحث مربوط به سرگذشت پیامبران در المیزان میپردازیم: 1-2) حضرت یوسف علیهالسلام در بحث روایتی درباره داستان حضرت یوسف علیهالسلام ، ضمن نقل روایتی از تفسیر «الدرالمنثور» سیوطی، به نقل از مجاهد و عکرمه مینویسد: «جواب روایت سیوطی این است که علاوه بر این که یوسف علیهالسلام همان طور که قبلا اثبات شد، پیامبری دارای مقام عصمت الهی بوده و عصمت او را از هر لغزش و گناهی حفظ میکرد؛ به علاوه آن صفات بزرگی که خداوند برای او یاد کرده و آن اخلاص و عبودیتی که دربارهاش اثبات کرده، جای هیچ تردیدی باقی نمیگذارد که او پاک دامن تر و بلندمرتبه تر از آن بوده که امثال این پلیدی ها را به وی نسبت دهند؛ مگر غیر از این است که خداوند دربارهاش فرمود: «او از بندگان مخلص ما بود؟» و «خود را به من و بندگی من اختصاص داد و من هم او را علم و حکمت دادم وتأویل احادیثش آموختم».
5-2) حضرت ایوب علیهالسلام علامه در تفسیر آیات 41 تا 48 سوره ص در بحث «گفتاری در سرگذشت ایوب علیهالسلام در چند فصل» درباره آن حضرت سخن گفته و در ذیل عنوان «داستان ایوب از نظر قرآن» چنینمیفرماید: «در قرآن کریم از داستان آن جناب تنها آمده است که خدای تعالی او را به بیماری جسمی و به داغ فرزندان مبتلا نمود و سپس هم او را عافیتش داد و هم مثل فرزندانش را به وی برگردانید و این کار را به مقتضای رحمت خود انجام داد؛ به این منظور که سرگذشت او مایه تذکر بندگان باشد [سوره انبیاء، آیه 83 و 84 و سوره ص، آیه 41 و 44]."