Abstract:
در نظام کامنلا طبق قاعده «جمجمه نازک» مجرم باید قربانی خود را همانگونه که هست در نظر بگیرد یعنی با ملاحظه تمام واکنشهای محتمل قهری و اختیاریِ قربانی، عملی را علیه وی انجام دهد. این مساله در حیطه واکنشهای جسمی و روانی قربانی که اموری قهری هستند، در هر دونظام با اندک تفاوتی، امری مورد تسالم است یعنی نسبت به کودک، پیر و بیمار جسمی یا روانی، در انتساب حادثه و نوع جنایت نقطه ضعف آنان مد نظر قرار میگیرد. عکسالعمل ناشی از مصلحت اندیشیهای عقلائی، آن چنان که در مورد مکرَه یا مضطر شاهد هستیم نیز همین حکم را دارد و در استناد حادثه مورد لحاظ قرار میگیرد. اما در حیطه واکنشهای اختیاری برخاسته از اعتقادات قربانی مانند این که وی به دلایل مذهبی مانع درمان خود شود یا در عکسالعمل به رفتار متهم صدمهای بر خود وارد آورد، برخورد دو نظام متفاوت است. در حقوق کامنلا در پرونده معروف بلاو و یا موارد دیگر، چنین عکسالعملی پذیرفته شده و آن را قاطع رابطه علیت ندانستهاند اگر چه برخی از حقوقدانان آن را مورد رد و نقد قرار دادهاند. اما در حقوق ایران بر اساس قواعد فقهی و قوانین موضوعه چنین عکسالعملهائی قاطع رابطه علیت است و مانع استناد حادثه به متهم میشود.
According to thin skull rule in common law accused must take his victim as he finds him. This accepted by Iran and common law legal system with respect to child, old and who suffers from physical and mental disorder so that their weakness is considered in the imputation of bodily harms to accused. It means that accused must consider his victim’s voluntarily and involuntarily reaction. This rule is accepted just about by two law systems in the scope of automatic physical act and psychological reactions of victim and even on the ground of necessity or duress. But in the case of the victim’s unreasonable voluntarily reactions resulted from his or her belief, the rule has been accepted in Blaue1975, nevertheless it was subsequently interpreted differently by lawyers. In Iran law according to Islamic jurisprudence and positive law the imputation of the result to the accused in this situation is doubtful and can not be accepted.
Machine summary:
در مسئولیت مدنی این قاعده در مورد خسارت های بدنی است اما در مورد خسارت ناشی از فقدان درآمد به قاعدٔە مشابهی به نام میلیونر ژنده پوش ٤ استناد میشود که مضمونی مشابه دارد و باید تمام خسارت ولو قابل پیش بینی نباشد پرداخت شود.
قاعدٔە جمجمۀ نازک اصالتا برای لحاı شرایط جسمی و روانی قربانی توسط جانی، که در نظام حقوق اسلام و ایران نیز مورد تأیید قرار گرفته به کار میرفته اما بعدها معنای موسعی یافته است و حتی عقاید اشخاص را شامل شده است .
سؤال آن است که اگر کسی با علم و اطمینان از چنین عکس العمل هایی از جانب قربانی، سبب آن ها شود آیا حادثه به او یا قربانی یا هر دوی آن ها مستند خواهد بود؟ آیا قاعده ای که میگوید باید قربانی را همان طور که هست در نظر گرفت در حیطۀ افکار و اعتقادات نیز جاری میشود؟ هدف این مقاله بررسی تطبیقی این قاعده در حقوق ایران و کامن لا است .
در خصوص این پرونده ، برخی مانند آشورث معیار را تزاحم قرار میدهد، یعنی از یک معیار ذهنی (قابلیت پیش بینی) به معیار عینی تزاحم میپردازد و معتقد است باید دید قربانی در شرایطی بوده که مضطر به انجام کاری شود که منجر به حادثه شده یا نه و در صورت چنین شرایطی تنها اگر عمل کاملا غیرعاقلانه و احمقانه نباشد (شرط عدمی) حادثه به مرتکب مستند خواهد بود نه قربانی .