Abstract:
یکی از مسائل مهم اخلاقی که پیشینۀ آن به یونان باستان بازمیگردد این است که معرفت اخلاقی مستقل از فرمان خداست یا وابسته به آن. برخی مانند معتزله و امامیه معتقدند عقل توانایی فهم دست کم بسیاری از ارزشهای اخلاقی را دارد و معرفت اخلاقی، عقلی و مستقل از خداست و از این جهت بر دین تقّدم دارد و حتی اثبات وجود خدا و نبوت عامه تنها با فهم برخی از ارزشهای اخلاقی از طریق عقل امکانپذیر است. این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی و بازخوانی و تحلیل آیات اخلاقی قرآن، به دنبال پاسخگویی به این سوال است که با وجود فهم گزارههای اخلاقی از سوی عقل، کارکرد گزارههای اخلاقی قرآن چیست؟ نتابج نشان از آن دارد که مقصود اصلی قرآن کریم تربیت اخلاقی و پذیرش و استناد به دانستههای اخلاقی پیشین آدمی است نه معرفتبخشی. بر این مدعا میتوان شواهد مختلفی از جمله: وفای به عهد، شکر منعم، الگوگرایی در توصیههای اخلاقی، و نیز استفاده از زبان وعظ به جای درس و بحث، اقامه کرد.
One of the important moral issues dating back to ancient Greece is whether moral knowledge is independent of God's command or dependent upon it. The Mu'tazilites and Imamiyya believe that reason is able to understand many moral values and that moral knowledge is intellectual and independent from God; therefore, it is superior to religion and even proving the existence of God and popular prophecy are feasible only by perceiving some moral values through reason. By adopting a descriptive and analytical approach through rereading and scrutinizing the moral verses of the Koran, this study seeks to answer the following question: what is the function of moral propositions of the Koran given the understanding of these propositions through reason? The results shows that the main purpose of the Holy Koran is moral education, acceptance and reference to previous moral knowledge of human being not imparting erudition. Various pieces of evidence can be presented on this claim, including keeping one's promise, gratefulness, following prototypes in moral advice and using the language of sermons instead of lecture and argument.
Machine summary:
در مقابل ، علامه طباطبائي به صراحت بيان ميدارد که هر گاه موضـوع تربيـت در ميان باشد، تزکيه مقدم بر تعليم علوم و معارف و حکمـت اسـت ، امـا در جـايي کـه پيامبران براي امت خود دعا ميکرده اند و درخواستي از خدا داشته اند، ابتدا حکمت و کتاب و سپس تزکيه را طلب کرده اند (طباطبايي، ۱۴۱۷: ۱۹/ ۲۶۵) مانند همين آيه که حکايت از دعاي ابراهيم و درخواست وي براي ذريـۀ خـود دارد و فقـط دعاسـت و تربيت در آن مطرح نيست ، اما در سه آيه ديگر در واقع بحث از تربيـت رسـول خـدا نسبت به امة مسلمة است و قول خداوند است که در مقام تربيت تزکيه مقدم بر تعلـيم است (همو، همان ) در کلام علامه نکته اي قابل توجه وجود دارد و آن اين اسـت کـه هر جا سخن از تربيت است تزکيه مقدم بر تعليم است .
قرآن در کنار ذکر وفاي به عهد در نه مورد به عهـد و شکسـتن و عواقـب آن بـه ۴۲ انسان ها هشدار ميدهد و عهدشکنان را در صف فاسقان و منافقان ياد ميکند:« و اکثر آن ها را بر سر يمان خود نديـديم و اکثـر آن هـا را فاسـق و گنهکـار يـاف يم »(اعراف :۱۰۲)، و در آياتي نظير (بقره : ۲۷؛ آل عمـران : ۱۸۳؛ اعـراف :۱۳۴؛ توبـه : ۷؛ رعـد:۲۵) نشان ميدهد که انسان عهد و ميثاقي با خداوند داشته است که خداونـد در قـرآن بـه انحاء مختلف يادآور اين پيمان شده است که از مهم ترين آن هـا، ميثاق هـاي اخلاقـي است ؛ چرا که در برخي آيـات مـذکور١ بـه دنبـال واژٔە ميثـاق و عهـد، يـادآور امـور اخلاقي(احسان به والدين و ذيالقربا، خوب سخن گفتن با ديگران ، عدم خـونريزي، تبعيدنکردن ديگران ، پنهان نکردن حقيقت ، قرض دادن ، حق گويي و...