Abstract:
ﯾﮑﯽ از ﮐﺎرﺑﺮدیﺗﺮﯾﻦ روش ﺗﻔﺴــﯿﺮ آﯾﺎت ﻗﺮآن ﮐﺮﯾﻢ، روش ﻗﺮآن ﺑﻪ ﻗﺮآن اﺳــﺖ ﮐﻪ آﯾﺎت ﺑﻪواﺳــﻄﮥ آﯾﺎت دﯾﮕﺮ ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ. دو ﻧﻤﻮﻧﻪ از ﺗﻔﺎﺳﯿﺮی ﮐﻪ در ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺧﻮد اذﻋﺎن دارﻧﺪ ﮐﻪ از اﯾﻦ روش اﺳﺘﻔﺎده ﮐﺮدهﻧﺪ، ﺻﺎﺣﺐ اﻟﻤﯿﺰان و ﺻﺎﺣﺐ ا ﺿﻮاء اﻟﺒﯿﺎن ﮐﻪ ﻫﺮدو از ﻣﻔ ﺴﺮان ﺑﺰرگ ﺗ ﺸﯿﻊ و اﻫﻞ ﺗ ﺴﻨﻦ ﻫ ﺴﺘﻨﺪ. ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺑﻬﺮهﻫﺎی ﻓﺮاواﻧﯽ ﮐﻪ از روش ﺗﻔﺴﯿﺮ ﻗﺮآن ﺑﻪ ﻗﺮآن در ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺧﻮد اﺳﺘﻔﺎدهﻫﺎی ﺑﻪﺟﺎ و ﺻﺤﯿﺤﯽ ﻧﻤﻮدهاﻧﺪ، ﺑﺎ اﯾﻦ ﻫﻤﻪ، در ﻧﺤﻮة اﺟﺮا و ﺗﻔﺴــﯿﺮ آﯾﺎت ﺑﺎ اﯾﻦ روش ﺗﻔﺴــﯿﺮی، آﺳــﯿﺐﻫﺎﯾﯽ دارﻧﺪ و ﺑﯿﺎن و ﺑﺮرﺳــﯽ اﯾﻦﮔﻮﻧﻪ آﺳــﯿﺐﻫﺎ، ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽﺷﻮد ﻣﻔﺴﺮان و ﻋﻼﻗﻪﻣﻨﺪان ﺑﻪ روش ﺗﻔﺴﯿﺮی ﻗﺮآن ﺑﻪ ﻗﺮآن در ﻣﻮاﺟﻬﮥ ﺑﺎ آنﻫﺎ در ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺧﻮد دﭼﺎر ﺧﻄﺎ و اﺷــﺘﺒﺎه ﻧﺸــﻮﻧﺪ. روش اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﺗﺤﻠﯿﻠﯽﺗﻮﺻــﯿﻔﯽ اﺳــﺖ و ﻣﻄﺎﻟﺐ آن ﺑﺎ اﺑﺰار ﮐﺘﺎﺑﺨﺎﻧﻪای و ﻓﯿﺶﺑﺮداری ﺗﻬﯿﻪ ﺷــﺪهاﺳــﺖ. از ﻣﻬﻢﺗﺮﯾﻦ ﯾﺎﻓﺘﻪﻫﺎی اﯾﻦ ﭘﮋوﻫﺶ ﻣﯽﺗﻮان ﺑﻪ ﻧﺘﺎﯾﺠﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ، ﻋﻼﻣﻪ ﻃﺒﺎﻃﺒﺎﯾﯽ در ﺑﺮﺧﯽ ﻧﻤﻮﻧﻪﻫﺎی اﺳﺘﻔﺎدة ﻗﺎﺑﻞ اﺷﮑﺎل و ﻧﺎدرﺳﺘﯽ در ﺗﻔﺴﯿﺮ ﺧﻮد ﺑﺎ اﯾﻦ روش دﭼﺎر ﺷﺪه و ﻧﯿﺰ ﺷﻨﻘﯿﻄﯽ ﺑﻪ دﻻﯾﻠﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﮔﺮاﯾﺶ ﻣﺬﻫﺒﯽ و ﻧﯿﺰ اﺳﺘﻔﺎدهﻫﺎی ﻧﺎﺗﻤﺎم دﭼﺎر ﺧﻄﺎﻫﺎﯾﯽ ﺷﺪهاﺳﺖ
Machine summary:
» جمله (وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَیءٍ حَی)، از آب هر چیز زندهاى را پدید آوردیم» را كه در سیاق آیه است، قرینه قرار داده بر این كه منظور از گشودن آسمان و زمین، گشودن آسمان به فرو فرستادن باران و گشودن زمین به رویاندن گیاهان است (بابایی، ۱۳۸۹، ۲: ۳۴۴)، ولى این استفاده قابل مناقشه است، زیرا در صورتى سیاق معناى یاد شده را براى آیه متعین مىكند كه جمله (وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَیءٍ حَی) با هر معنایى غیر از این معنا ناسازگار باشد، ولى این جمله با نخستین قولى كه در معناى آیه ذكر كرده (همان، 95) نیز مناسب است؛ زیرا احتمال دارد كه خداى متعال در این آیه براى توجه دادن كافران به نشانههاى توحید و قدرت باهره خود برخى از كارهایى را كه در مورد آسمانها و زمین و پیدایش موجودات زنده انجام داده، بیان كرده باشد و با این احتمال، جمله (وَ جَعَلْنا مِنَ الْماءِ كُلَّ شَیءٍ حَی) با این معنا كه منظور از رَتق و فَتق آسمانها، چسبیده بودن آندو به یكدیگر و جدا شدن آندو از یكدیگر باشد نیز مناسب است؛ یعنى یكى از كارهاى خدا این است كه آسمانها و زمین را كه به یكدیگر متّصل بودهاند، از هم جدا كرده و كار دیگرش این است كه هر موجود زندهاى را از آب پدید آوردهاست، و با این معنا بین جملههاى آیه ناسازگارى نیست، بلكه جمله «كانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما» با این معنا مناسبتر و ظهور آن در این معنا قوىتر است.