Abstract:
دستورپریشی یکی از انواع اختلالات زبانپریشی است. در اختلال دستورپریشی که به عنوان یکی از نمونههای شناخته شده زبانپریشی مطرح است، جریان گفتار قطع نمیشود، بلکه گفتار دچار نابسامانیهایی میشود که عمدتاً اختلال در ساختار دستوری یا نحوی زبان ایجاد میکند. در پژوهش حاضر تلاش شده است ضمن مروری بر سیر تحول نظریه های دستورپریشی، دیدگاههای مطرح درباره این موضوع از آغاز تاکنون به صورت اجمالی بررسی شود. به این منظور دو فرض مبنای اصلی قرار گرفته است. بر مبنای فرض اول، روند تغییرات بالینی در دستورپریشی از ابتدا تاکنون یکسان بوده است و دیگر آن که نظریه جامع و یکپارچهای در زمینه بیان پیچیدگیهای نشانگان دستوری وجود ندارد. روش پژوهش از نوع مروری است. در این مقاله سیر تحول نظریه ها در قالب رویکرد زبانشناختی درک و تولید در دستورپریشی مطرح شدهاند. در طول تاریخ بررسیهای دستورپریشی، پژوهشگران و محققان توانستهاند تقریباً به طور کامل به مشخصات همگانی دستورپریشی دست یابند و در این زمینه یکدستی مشاهده می شود. اما به نظر میرسد هیچگونه نظریه جامعی وجود ندارد که بتواند به طور کامل پیچیدگی نشانگان دستورپریشی را توضیح دهد. همچنین، نشان داده شد که چگونه و به چه دلایلی در طول تاریخ این نظریه ها تغییر یافتهاند.
Agrammatism is a characteristic of non-fluent aphasia, a case of a more general linguistic impairment known as Broca's aphasia. It is manifested by the presence of ungrammatical utterances in the speech of patients with a particular brain damage as well as in abnormal (`ungrammatical') comprehension of certain constructions. The present article focuses primarily on the evolutionary movement of agrammatism theories from beginning till now. Also it will demonstrate that why these theories had been changed by passing of time. Which factors have been influential on their evolution? The present study is a review article. It has been attempted that the agrammatism theories to be examined based on linguistic comprehension and production approaches. Result of the present study showed there is no doubt that most researchers have been described the complete characteristic of anagrammatism in all its aspects. But it seems that there is no comprehensive theory that can explain and describe the complexity of agrammatic symptoms completely.
Machine summary:
در اختلال دستورپريشي که به عنوان يکي از نمونه هاي شناخته شده زبان پريشي مطرح است ، جريان گفتار قطع نمي شود، بلکه گفتار دچار نابساماني هايي مي شود که عمدتا اختلال در ساختار دستوري يا نحوي زبان ايجاد مي کند.
در پژوهش حاضر تلاش شده است ضمن مروري بر سير تحول نظريه هاي دستورپريشي ، ديدگاه هاي مطرح درباره اين موضوع از آغاز تاکنون به صورت اجمالي بررسي شود.
بر مبناي فرض اول ، روند تغييرات باليني در دستورپريشي از ابتدا تاکنون يکسان بوده است و ديگر آن که نظريه جامع و يکپارچه اي در زمينه بيان پيچيدگي هاي نشانگان دستوري وجود ندارد.
دستورپريشي در بسياري از گروه هاي باليني رخ مي دهد؛ براي مثال ، اين عارضه در مورد زبان پريشي ورنيکه ، هم در درک و هم در توليد وجود دارد.
اصطلاح دستور پريشي را نخستين بار دلوز٨در سال ١٨١٩ براي توصيف اختلال هاي زباني بيمار زبان پريشي به کار گرفت که اختلالات زباني او از ساير بيماران 1Agrammatism 2 Dysarthria 3 Dysprosody 4 Miceli, G.
٢- «شبه دستوري » اين اختلال ويژه بيماران زبان پريش ورنيکه و مشخصه اصلي آن گفتار روان همراه با انتخاب نادرست واژه ها در جريان گفتار است (نيلي پور، ١٣٧٢: ٥٠).
نخستين واکنش مطرح مي کرد که اين شيوه توصيف کلي ، اين احتمال را ناديده مي گيرد که اگرچه همه بيماران مورد نظر را مي توان در زمره بيماران زبان پريش بروکا جاي داد، اما نقايص عمده و زيربنايي آنها بسيار متفاوت است (بادکر٣و کارامازا، .
"Agrammatism II", Brain and Language Encyclopedia, Elsevier Ltd. Badecker W and A.