Abstract:
در باب عرفان و تصوف کتابهای پرشماری نگاشتهاند. در این بین کتابی که به دست شیخ
ابوعبدالرحمن سلمی فراهم آمده، مزایایی دارد، که به لحاظ کیفیت، گوی سبقت از
همگنان خود ربوده است. اتقان متن، اختصار، فضای کاملا عارفانه، سبک پردازش به این
موضوع، غنای مؤلف از علوم روز، به خصوص حدیث و تصوف، ویژگیهایی هستند که نگاشتة
سلمی را بسیار مفید و جذاب میسازد. کتاب مزبور، نخستین کتاب در این موضوع نیز
هست.
هرچند این اثر از آثار پیش از خود سود جسته، متأسفانه آن آثار از میان رفتهاند. در
عظمت این کتاب سترگ همین بس که عارف بزرگ، خواجه عبدالله انصاری آن را پیش روی
نهاده و برای شاگردان تدریس کرده است، و سپس انشائات خود او گردآوری و به جهان علم
عرضه شد.
کتاب سلمی در موضوع رجال تصوف و عرفان، مستقیم یا غیرمستقیم در آثار پس از خود رخ
نموده است. مقالة پیش روی، به تحلیل و واکاوی این اثر میپردازد؛ اثری که نزد
تصوفشناسان با عنوان طبقاتالصوفیه اشتهار دارد.
Machine summary:
"بنابراین با ملاحظة دو کتاب، وقتی به اشخاص مشترک میرسیم میبینیم کلمات متشابه و حتی سلسله اسناد متفق وجود دارد، لکن باز هم باید توجه داشت که این اشتراک ناشی از استفادة یکطرفه است نه دو طرفه؛ یعنی این ابونعیم است که از سلمی بهره میجوید، و بهرة سلمی از وی فقط در یک جای طبقات الصوفیه به چشم میخورد (ذیل نام ابوالعباس بن عطاء ادمی).
این بهرهبرداری فقط از کتاب طبقات الصوفیه نبوده، بلکه به صورت استفادة شفاهی یا غیرشفاهی نیز بوده است؛ چرا که میبینیم ابونعیم در حلیه الاولیاء کلمات پرشماری را از سلمی ـ که اغلب او را با نام محمد بن الحسین یا محمد بن الحسین بن موسی و یا فقط محمد میخواند ـ نقل میکند که در خود طبقات الصوفیه وجود ندارد.
با توجه به نکات فوق اگر گفته شود «کتابهای ابونعیم و سلمی منابع قطعی و ضروری هرگونه تألیف دربارة زندگی عرفا بودهاند» (همان،164ـ 165) میگوییم این کلام اگرچه صحیح است لکن اضافات و توضیحاتی میطلبد: به رغم اینکه دو کتاب منبع اصلی تذکرههای پسین بودهاند، نباید آن دو را در یک سطح انگاشت، بلکه آنها در یک سلسلة طولی قرار میگیرند، و در این سلسله، تقدم با طبقات الصوفیه است نه حلیه الاولیاء.
متقدمان، یعنی اصحاب و توابع، که در کتاب الزهد از آنان نام برد؛ و متأخران کسانیاند که تاریخ حیات و مماتشان از حدود سال 150یا 160 هجری به بعد است، و این گروه را در طبقات الصوفیه برشمرده و از ایشان به ارباب احوال تعبیر کرده است."