Abstract:
در این مقاله نویسنده با اشاره به شکستهای پیدرپی آمریکا در سرکوب شورشها در کشورهای مختلف، به علل و عوامل ناتوانی آمریکا در مقابله با شورشهای کنونی در عراق میپردازد. سپس به تجارب بریتانیا در سرکوب شورشها در کشورهای مستعمره اشاره کرده چنین نتیجهگیری میکند که بریتانیا در گذشته به دلایل مشابه شکست خورده است. آنگاه به رابطه تنگاتنگ میان بعد سیاسی و بعد نظامی ضدشورش میپردازد که باید اقدامات سیاسی، معطوف جذب اذهان و قلوب مردم باشد. نکته دیگری که این مقاله در رابطه با شورش در عراق مورد توجه قرار داده نقش اطلاعات دقیق در مورد سازماندهی، رهبری، و ایدئولوژی شورش است. به باور نویسنده، یکی از دلایل ناتوانی آمریکا در عراق، ضعف اطلاعاتی اوست. در پایان، چنین نتیجهگیری میکند که وضعیت در عراق، هیچیک از مختصات شورش را ندارد بلکه جنگ شبکهای است که در آن هستههای کوچک و متفاوت، با اهداف و ایدئولوژی مختلف به صورت موقت جذب همدیگر شده و بر ضد آمریکا میجنگند.
Machine summary:
"» "فادل القبیسی، امام جماعت مسجدالدولالکبیر واقع در شهر رمادی عراق"(فیلکینز، 1 مارس 2004) در بیان و شالودة ضدشورش، برجستگی بعد سیاسی وجود دارد ـ در سطح دکترین، طراحی، اجرا و از همه مهمتر هماهنگی عملیاتی ـ اما عدم توجه کافی به این بعد از عملیات نظامی ارتش آمریکا در عراق، یقینا سبب شورشی شد که تکوین یافت و به ـ هرچند منابع ذکر شده در طول این مقاله از منابع علمی ثانوی است تا گزارشهای مطبوعاتی، اما استدلالهای ارائه شده در آن، عمدتا مبتنی بر مباحث صورت گرفته در فاصله 2003 تا فوریه 2004 با افسران و مأموران نظامی و اطلاعاتی آمریکا، مقامات آمریکایی و انگلیسی حکومت موقت عراق و خبرنگارانی است که هماکنون در عراق هستند یا به تازگی از عراق گزارش تهیه کردهاند.
(نولتن، 26 اکتبر 2003 و آلوارز، 5 ژانویه 2004) این واقعیت که ظاهرا طراحان نظامی این احتمال را مورد توجه قرار نداده بودند که مقاومت مستمر و سازمانیافتهای میتواند به اوج خود برسد و شدت بگیرد و تبدیل به شورش شود، بیانگر آسیبشناسیای است که از دیرباز دولتها و ارتشهای جهان را مبتلا کرده است؛ یعنی نه تنها ناتوانی در شناسایی شرایط آغازین شورش، بلکه عدم توجه به نشانههای اولیه و جلوگیری از رشد آن قبل از آنکه بتواند قدرت حرکت اولیه پیدا کند و سپس اوج بگیرد، وجود دارد.
جالب است یادآوری شود که این مقاومت آسیبشناختی از طرف ارتش در قبال «درسهای آموخته شده» در زمینه ضدشورش (و مبارزه با تروریسم در مورد آن مسأله)، بندرت دشمنان (برای مثال، گروههای چریکی یا سازمانهای تروریستی) را در یک درگیری مفروض تحت تأثیر قرار میدهد که بهطور آگاهانه اشتباهات گذشته خود و نیز عملیات موفقیتآمیز دشمنانشان را موردمطالعه قرار دهند و از آن درس بگیرند."