Abstract:
خلیج فارس از جهات مختلف یک منطقه حیاتی و استراتژیکی است؛ به همین دلیل، تنش و یا آرامش در آن بر تنش و امنیت منطقه، خاورمیانه و
جهان تأثیر میگذارد. تنش در خلیج فارس به زیان کشورهای اسلامی منطقه و جهان اسلام و به نفع غرب است. امنیت در آن نیز، برای مسلمانان مفید و
برای دشمنان آنان مضر است. بنابر این ضرورت دارد عوامل واگرایی و همگرایی آن بازشناسی شود. شناخت عوامل واگرایی برای وانهادن و عوامل
همگرایی برای تقویت عوامل اتحاد یک ضرورت اجتنابناپذیر است، که مقاله حاضر درصدد ارایه آن میباشد.
Machine summary:
"به جز ایران که بر نظام جمهوری اسلامی استوار است و امارات متحده عربی که تنها دولت فدرال در اتحادیه شورای همکاری خلیج فارس محسوب میگردد، بقیه کشورهای این منطقه به طور مشترک از سیستم پیوسته و متحد در سراسر کشور تبعیت میکنند و مشارکت واقعی و مؤثر سیاسی وجود ندارد.
قبل از جنگ عراق ـ کویت، سیاستهای عربستان سعودی همیشه توسط کشورهای دیگر منطقه حمایت نمیشد و در این میان، کویت، عمان و امارات متحده عربی تقریبا سیاست خارجی مستقلی را دنبال میکردند که در میان این کشورها، کویت علاقه بیشتری برای ایفای نقش مستقلتر در منطقه از خود نشان داده است.
این کشورها همچنین به تشکیلات خودگردان فلسطین و تخلیه اراضی غربی اشغال شده رأی داده و موضع یکسانی را در مورد تجاوز اسرائیل علیه تأسیسات هستهای عراق در طی سالهای 1983 در پیش گرفتهاند، اما آشفتگی در روابط بین اعراب منطقه به عنوان نتیجه بحران دوم خلیج فارس، موجب تغییر اولویتها در سیاست خارجی بعضی کشورهای منطقه گردید.
وجوه مشترک کشورهای منطقه خلیج فارس که اقتصادشان بر پایه نفت قرار دارد میتواند ناشی از سه عامل اساسی زیر باشد که در عین حال در ساختار اجتماعی این کشورها نیز موءثر است: 1ـ نوعی دوگانگی وجود دارد؛ یعنی از یک طرف بخش بزرگی از تولید ناخالص ملی را درآمد نفت تشکیل میدهد که تحت کنترل دولت میباشد و از طرف دیگر، این دولتها به اصول کاپیتالیستی در اقتصاد معتقد میباشند که از آن جمله میتوان به فعالیت بخشهای خصوصی، عدم محدودیت سرمایهگذاری خصوصی و تجارت آزاد اشاره کرد."