Abstract:
استاد مطهری همچنانکه در بسیاری از مسائل مورد نیاز زمان خود، نظریه پردازی کرده به مساله سیاست وحکومت در اسلام نیزپرداخته و نکات اساسی و مهمی را در این زمینه،بیان داشته است. از آنجا که این نظریات در آثار استاد، به صورت پراکنده است لذانویسنده دراین مقاله سعی درجمع آوری وتوصیف آنها کرده تا گامی درجهت شناسایی یکی دیگر از جنبه های علمی استاد، یعنی نظریه سیاسی ایشان که مورد غفلت قرار گرفته است برداشته شود. به امید این که راهگشای برخی مسائل، درباب اندیشه سیاسی اسلام باشد.
Machine summary:
1ـ6ـ2ـکیفیت ولایت(شیوه عمل)ولی فقیه: در بحث از ولایت فقیه، استاد مطهری آن را یک نوع ولایت ایدئولوژیک و وظیفه اصلی ولیفقیه را نظارت بر جامعه اسلامی ومجریان قانون میداند: ولایت فقیه به این معنی نیست که فقیه، خود در راس دولت قرار بگیرد و عملا حکومت کند؛ نقش ولی فقیه در یک کشور اسلامی، یعنیکشوری که در آن، مردم، اسلام را به عنوان یک ایدئولوژی پذیرفته و به آن ملزم و متعهد هستند نقش یک ایدئولوگ است نه نقش یکحاکم، وظیفه ایدئولوگ این است که بر اجرای درست و صحیح ایدئولوژی نظارت داشته باشد.
ایشان در جای دیگری چنین میگوید: همانند آنچه امروزه در بسیاری از کشورها رایج است که قوه مقننه قوانین را وضع میکند و در اختیار قوه مجریه میگذارد، ولی درمواردی مصلحت چنین اقتضا میکند که برای همیشه یا به طور موقت قوه مقننه اختیار را به قوه مجریه بدهد و بگوید این را در اختیارخودت عمل کن یا در بعضیقوانین دنیا به طور کلی به یک مقام، اختیارات میدهند، مثل اختیاراتی که رئیس جمهور آمریکا به حسبقوانین دارد، اختیارات حاکم شرعی بلاتشبیه همین طور است( مطهری، اسلام و مقتضیات زمان، ج 2، چاپ هشتم1376، ص91ـ90).