Abstract:
زکات یکی از مهمترین واجبات الهی و فروعات دین اسلام و «تالیف قلوب» یکی از
اهداف شارع مقدس از وضع این حکم الهی است. روشن شدن مفهوم و تعیین گستره
قاعده تالیف قلوب از جمله مسائلی است که نیازمند پژوهش است. نویسنده این تحقیق
با روش توصیفی- تحلیلی ضمن احصاء نظرات فقها در گستره این قاعده فقهی نسبت به
اجرای آن در زمان غیبت, مقوله «گسترة زمانی اجرای حکم» و همچنین «مستحقین
قاعده تالیف قلوب» به این نتیجه رسیده که قاعده مذکور نسبت به زمان و افرادء شمول
دارد و برای تقویت ایمان آفراد ضعیف العقیده, جلب همکاری سایر فرقههای مسلمان و
حتی کفار هم به کار میرود. از نظر زمان هم معتقد به عدم نسخ حکم بعد زمان حکومت
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم و همچنین عدم نقیید حکم نسبت به زمان حضور معصومین علیهم السّلام شده است و
فقیه را -به عنوان نایب آمام در دوران غیبت- عهدهدار این مسئولیت میداند.
Machine summary:
ج. علی رغم اینکه این نظر مستندی ندارد -حتی میرزای قمی هم در غنائم الأیام بعد از ذکر روایاتی که دایره شمول قاعده را به غیر کفار توسعه میدهند، اشاره میکنند که روایتی که دال بر انحصار تألیف قلوب بر کفار باشد نیافتیم (میرزای قمی، ۴، ۱۳۷، ۱۴۱۷)- روایاتی دال بر تعلّق سهم مؤلفة قلوبهم به منافقین -مانند ابوسفیان- و همچنین مسلمانان وارد شده است (کلینی، 2، 411، ۱۴۰۷؛ بحرانی، 12، 176، ۱۴۰۵ ؛ شکوری، 489، ۱۳۶۱).
استدلال به این روایت نیز تمام نیست؛ چرا که این روایت از دلالت بر انحصار مدّ نظر قاصر است و نهایتاً در مقام بیان شأن نزول آیه و بیان مورد این قصه است که بعد از اعتراض انصار بخاطر بذل مال به ابوسفیان و منافقین دیگر نازل شده است، و روشن است که مورد، مخصّص موارد دیگر نیست و لذا جایز است که به کفار نیز از باب تألیف قلوب سهمی از زکات تعلق بگیرد تا به جهاد یا اسلام میل پیدا کنند، کما اینکه مقتضای اطلاقات و عمومات کتاب و سنت نیز همین است و دلیل مخصّصی که موجب تقیید و رفع ید از این مطلقات باشد نیز اثبات نشده است.
از طرف دیگر میتوان درباره فضای صدور روایات هم این احتمال را مطرح کرد که از آنجایی که بیشتر فقهای عامه مانند ابوحنیفه و مالک و شافعی و احمد حنبل -که به آنها دو قول نسبت داده شده است- در یکی از این دو قول، قائل به سقوط سهم تألیف قلوب بعد از رحلت پیامبر اکرم( بودهاند و علت آن را نیز انتشار و قوت اسلام و عدم نیاز به معاونت کفار دانستهاند و ابوبکر و عمر هم سهم مؤلفة را پرداخت نمیکردهاند، اصحاب هم فعل آنها را انکار نکردهاند.