Abstract:
طبیعت مهم ترین متغیر محیطی است که زندگی انسان را از ابتدای تاریخ تحت تأثیر قرار داده، انسان در برابر طبیعت، هم به عنوان استفاده کننده و هم مشارکت کننده در حفظ آن ایفای نقش می کند. بنابراین همواره ارتباطی دو سویه بین انسان و طبیعت برقرار است. اگرچه در سالهای اخیر، به واسطه علل مختلف، به ویژه افزایش شهرنشینی، جدایی زیادی بین انسان و محیط طبیعی رخ داده است که این موضوع پیامدهای بسیاری را به همراه داشته است. بنابراین به واسطه تحقیقات جدید در علوم پایداری، مطالبات جوامع برای ایجاد ارتباط مجدد با طبیعت افزایش یافته است. بدیهی است که ارتباط مجدد مردم با طبیعت میتواند نقش مفیدی در پاسخ به بسیاری از چالشهای زیست محیطی و درنتیجه پایداری داشته باشد. هدف این پژوهش ایجاد چارچوبی مفهومی برای درک بهتر چگونگی ارتباط انسان و طبیعت به منظور ترسیم راهکارهایی که از طریق آن ها بتوان این ارتباط را تقویت کرد. روش پژوهش باتوجه به ماهیت بیانیه های مطرح شده و رویکرد کیفی آن، تحلیل محتوا و تفسیر یافته هاست. در این مطالعه سعی بر آن است تا بتوان با بررسی دیدگاه ها و رویکردهایی که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم در رابطه با ارتباط انسان و طبیعت وجود دارد، با درک محتوای نظری و انطباق آن ها با مفاهیم پایداری، به استخراج و تبیین اصولی بنیادین به منظور ارتقای ارتباط انسان و طبیعت پرداخت. در این نوشتار، دادههای مورد نظر با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و با کلیدواژه ارتباط انسان ـ طبیعت، جمع آوری و پس از تلخیص و دسته بندی، به شیوه توصیفی و تفسیری مورد تحلیل قرار گرفته اند. بررسی های این پژوهش نشان میدهد برای پیشبرد معنادار و تقویت ارتباط بین انسان و طبیعت، می بایست اقدامات همه جانبه چه در سطح انفرادی و چه در سطح اجتماع و مداخلات سیاستی به سمت تغییرات خاص هدایت شوند که در نهایت این تقویت ارتباطات فردی و اجتماعی انسان با طبیعت میتواند در جهت نیل به اهداف پایداری مؤثر واقع شود.
nature is the most important environmental variable that has affected human life since beginning of history. humans play a role in nature both as users and as participants in nature's preservation. therefore, there is always a mutual relationship between humans and nature. however, there has been a great separation between humans and the natural environment in recent years due to various reasons, especially urbanization, which has had many consequences. thus, based on sustainability research, societies' demands for reconnection with nature have increased. yet, there is relatively little coherence about what reconnecting to nature means, why it should happen, and how it is achieved. this reconnection can play a significant role in responding to many environmental challenges. the study's purpose is to create a conceptual framework for a better understanding of how human beings interact with nature to strengthen this relationship. the research method is based on the statements and its qualitative approach, content analysis and interpretation of the findings. this study tried to present a conceptual framework to organize existing literature and direct future research on human-nature connections and discussed how reconnecting people with nature can function as a treatment for the global environmental crisis. in this paper, the data are collected using library studies. after summarizing and categorizing them, they are analyzed in descriptive and interpretive manners. the results show that to achieve advance and strengthen the relationship between man and nature, comprehensive measures at the individual and social levels and policy interventions demand specific changes. finally, this strengthening of human individual and social relations with nature can be effective in achieving the goals of sustainability.
Machine summary:
به طور کلي ، ارتباطات انسان و طبيعت در بلندمدت بر ارزش اجتماعي تأثير مي گذارد و تقويت اين ارتباط نه تنها در ابعاد فردي و رفتار افراد تأثيرگذار است بلکه به ايجاد ساختارها و پارادايم هاي سيستمي که زيربناي اقدامات و رفتارهايي هستند که به بحران هاي زيست محيطي کمک ميکنند، ميانجامد (٢٠١٨ .
پرسش هاي اصلي مطالعه حاضر در زير آورده شده است : ـ چرايي جدايي انسان از طبيعت و پيامدهاي آن ؟ ـ چگونه و با استفاده از چه راهکارهايي ميتوان ارتباط انسان و طبيعت را تقويت نمود؟ ٢- مرور مباني نظري و پيشينه مطالعه نظريه ها در مورد رابطه انسان با طبيعت از اين جهت مهم است که ميتوان به تغيير ديدگاه انسان نسبت به طبيعت پي برد (فرهي فريماني و حقيقت بين ، ١٣٩٥).
Lin et al)، تغيير هنجارها و ادراکات اجتماعي (١٩٩٧ Valentine and McKendrck) و افزايش رسانه هاي الکترونيکي (٢٠٠٦ Pergams and Zaradic) اشاره شده است در برخي پژوهش ها نيز، قطع ارتباط با طبيعت به عنوان نشانه اي از تغييرات اجتماعي در نظر گرفته ميشود (٢٠١٦ Seppelt and Cumming).
2014) علت هاي بيواسطه تغيير هنجارها و ادراکات اجتماعي (Valentine and McKendrck 1997) (Immediate) افزايش رسانه هاي الکترونيکي (Pergams and Zaradic 2006) تغييرات اجتماعي (Seppelt and Cumming 2016) در پاسخ به سؤال دوم ، مشخص کردن انواع خاصي از اتصالات ميان انسان و طبيعت اولين قدم مهم در برقراري و تقويت اين ارتباط است .