Abstract:
ارزشگذاری دارایی فکری و داراییهای نامشهود (اعم از برند، دانش فنی، فناوری، دارایی فکری،
حقوق مالکیت معنوی و … ) با وجود اینکه ماهیت فیزیکی ندارند اما به عنوان یکی از عوامل
اساسی و بسیار مهم در تولید ثروت و سودآوری بحساب میآیند. این نوع داراییها از منابع بلند
مدت در ایجاد ارزش برای هر کسب و کاری محسوب میشوند. مقاله حاضر با هدف ارزشگذاری
داراییهای فکری و رابطه آن با بهره وری در شرکت دانشبنیان، انجام شده است. جامعه آماری در
این مقاله شامل 31 شرکت مورد مطالعه قرار گرفته است. متغیر وابسته بهرهوری میباشد و برای
اندازهگیری این متغیر از نسبت ارزش افزودهی ایجاد شده به ازای هر یک از کارکنان استفاده شده
است. همچنین متغیرهای مستقل ارزش دارایی فکری (در سطح کل)و کارایی دارایی فکری در
سطح اجزاء آن یعنی دارایی بکار گرفته شده) مالی و فیزیکی (، دارایی انسانی و دارایی ساختاری
است که برای اندازهگیری متغیر ارزش دارایی فکری از مدل ارزش نامشهودها و متغیر کارایی دارایی
فکری از مدل پالیک استفاده شده است. به منظور آزمون فرضیههای این پژوهش، از آنالیز
رگرسیون حداقل مربعات در سطح خطای پنج درصد استفاده شد. یافتههای پژوهش حاکی از وجود
رابطه مثبت و معنیدار بین ارزش دارایی فکری و بهرهوری میباشد.
Machine summary:
در اين پژوهش به بررسي رابطه بين ارزش دارايي فکري و کارايي دارايي فکري )دارايي انساني و دارايي ساختاري و دارايي بکار گرفته شده )مالي و فيزيکي(( با بهرهوري در شرکت هاي دانش بنيان پرداخته خواهد شد.
در اين صورت، سوال مطرح اين است که: آيا بين ارزش دارايي فکري و کارايي سرمايه فکري و اجزاي آن با بهرهوري در شرکتهاي دانش بنيان رابطه معناداري وجود دارد؟ و بيشترين رابطه مربوط به کدام يک از عناصر دارايي فکري است؟ از آنجا که شناسايي و اندازهگيري دارايي فکري براي سازمانها به منظور افزايش بهرهوري، حفظ مزاياي رقابتي و توليد ارزش افزوده آتي امري حياتي است)داونپورت و پروساک، ١٩٩٨(.
فرضيه هاي پژوهش: به منظور دستيابي به اهداف پژوهش و با توجه به پيشينه پژوهش، فرضيههاي زير مطرح ميشود: فرضيه اصلي اول: بين کارايي دارايي فکري و بهرهوري در شرکتهاي دانش بنيان رابطه معناداري وجود دارد.
آزمون فرضيه فرعي اول بين کارايي دارايي بکار گرفته شده )مالي و فيزيکي( و بهرهوري در شرکتهاي دانش بنيان ارتباط معناداري وجود دارد.
در اين فرضيه ارتباط بين کارايي دارايي انساني و بهرهوري شرکتهاي دانش بنيان مورد بررسي قرار گرفته است.
با توجه به جدول ضرايب جزئي رگرسيون و سطح معناداري متغير سرمايه فکري مشاهده ميشود که سطح معناداري آن ١٨١١ کمتر از ١٨١٢ مي باشد و در نتيجه فرضيه فرعي دوم اين پژوهش مبني بر رابطه معنادار بين کارايي دارايي انساني و بهرهوري تاييد ميگردد.
121 در اين فرضيه ارتباط بين کارايي دارايي ساختاري و بهرهوري در شرکتهاي دانش بنيان مورد بررسي قرار گرفته است.