Abstract:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش عشق کارکنان به برند و تعهد عاطفی در روابط بین اعتماد سازمانی، تبلیغات دهان به دهان مثبت و قصد ترک شغل در دانشگاه علوم پزشکی اصفهان انجام شده است. روش این پژوهش از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت و روش گردآوری دادهها توصیفی – همبستگی بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کارکنان ستادی دانشگاه علوم پزشکی اصفهان (329 نفر) میباشد که با استفاده از فرمول کوکران حجم نمونه 177 نفر تعیین گردید و روش نمونهگیری به شیوه غیراحتمالی در دسترس انجام شد. ابزار گردآوری دادهها در این پژوهش، پرسشنامه بود که از پرسشنامههای عشق کارکنان به برند و تبلیغات دهان به دهان مثبت کارول و آهوویا (2006)؛ پرسشنامه قصد ترک شغل روزین و کورابیک (1991)؛ پرسشنامه اعتماد سازمانی کاناواتاناچی و یو (2002)؛ و پرسشنامه تعهد عاطفی آلن و مایر (1990) استفاده گردید. روایی ابزار اندازهگیری با استفاده از نظرات خبرگان این حوزه و روایی واگرا و همگرا مورد تایید قرار گرفت و برای تعیین پایایی ابزار اندازهگیری از ضریب آلفای کرونباخ و پایایی ترکیبی استفاده گردید. روش تحلیل مورد استفاده در این پژوهش، تکنیک مدلیابی معادلات ساختاری میباشد. یافتههای پژوهش نشان داد که اعتماد سازمانی بر عشق کارکنان به برند و تعهد عاطفی تاثیر معناداری دارد؛ همچنین، عشق کارکنان به برند بر تعهد عاطفی، تبلیغات دهان به دهان مثبت و قصد ترک شغل تاثیر معناداری دارد؛ همچنین، تعهد عاطفی بر قصد ترک شغل تاثیر معناداری دارد؛ همچنین، عشق کارکنان به برند و تعهد عاطفی در روابط بین اعتمادسازمانی و قصد ترک شغل نقش میانجی متوالی دارند؛ همچنین، عشق کارکنان به برند و تعهد عاطفی در روابط بین اعتمادسازمانی و و تبلیغات دهان به دهان مثبت نقش میانجی متوالی دارند.
The present study aims to investigate the role of employees brand love and affective commitment in the relationships between organizational trust, positive word-of-mouth and job turnover intention in Isfahan University of Medical Sciences. The method of this research was applied in terms of purpose and descriptive-correlation in terms of the nature and method of data collection. The statistical population of this research includes all staff members of Isfahan University of Medical Sciences (329 people), which was determined using Cochran's formula, and the sample size was 177 people, and the non-probability sampling method was available. The tool of data collection in this research was a questionnaire that included the questionnaires of employees brand love and positive word-of-mouth Carroll & Ahuvia (2006); job turnover intention questionnaire Rosin & Korabik (1991); the organizational trust questionnaire Kanawattanachai & Yoo (2002); and affective commitment questionnaire Allen & Meyer (1990) were used. The validity of the measurement tool was confirmed using the opinions of experts in this field and divergent and convergent validity, and Cronbach's alpha coefficient and composite reliability were used to determine the reliability of the measurement tool. The analysis method used in this research is the structural equation modeling technique. The research findings showed that organizational trust has a significant effect on employees brand love and affective commitment; Also, employees brand love has a significant effect on affective commitment, positive word-of-mouth, and job turnover intention; Also, affective commitment has a significant effect on job turnover intention; Also, employees brand love and affective commitment play a consecutive mediating role in the relationship between organizational trust and job turnover intention; Also, employees brand love and affective commitment play a sequential mediating role in the relationships between organizational trust and positive word-of-mouth.
Machine summary:
نقش عشق کارکنان به برند و تعهد عاطفي در روابط بين اعتماد 1 سازماني ، تبليغات دهان به دهان مثبت و قصد ترک شغل 4 مرضيه دهقانيزاده *٢، پيمان اکبري ٣، الهه نجفي دورکي چکيده پژوهش حاضر با هدف بررسي نقـش عشـق کارکنـان بـه برنـد و تعهـد عـاطفي در روابـط بـين اعتمـاد سازماني، تبليغات دهان به دهـان مثبـت و قصـد تـرک شـغل در دانشـگاه علـوم پزشـکي اصـفهان انجـام شـده اسـت .
2. Ashforth نگرش هـاي مثبـت کارکنـان برجسـته مـي گـردد و بيـنش هـايي را در مـورد نيــاز بــه تأکيــد بــر اعتمــاد کارکنــان بــه ســازمان و همچنــين ارزش برنــد سازماني براي کارکنـان و اسـتفاده از ادراکـات برنـد بـه عنـوان ابـزاري بـراي ترويج نگرش هـا و رفتارهـاي مثبـت کارکنـان بـه مـديران ارائـه مـي نمايـد و از آنجــا کــه نحــوه ي رفتــار کارکنــان در دانشــگاه بــه دليــل اهميــت آن در توسعه کشـور و پـرورش انسـان هـاي متخصـص بسـيار مهـم هسـت و اينکـه اگـر دانشـگاه بـه برنـدي جـذاب تبـديل شـود، مـيتوانـد بـه گونـه اي بهتـر، دانشـجويان کـه آينـده سـازان مملکـت هسـتند را آمـوزش و توسـعه دهـد و دانشگاه براي انجام ايـن امـر مهـم ، نيـاز بـه کارکنـاني دارد کـه بـه سـازمان خــود اعتمــاد داشــته ؛ برنــد ســازمان را جــذاب دانســته و افــراد جامعــه را تشويق نماينـد کـه در دانشـگاه محـل خـدمت آن هـا مشـغول بـه کـار و يـا تحصــيل شــوند، بنــابراين هــدف پــژوهش حاضــر، بررســي نقــش عشــق کارکنــان بــه برنــد و تعهــد عــاطفي در روابــط بــين اعتمــاد ســازماني ، تبليغـات دهـان بـه دهـان مثبـت و قصـد تـرک شـغل کارکنـان در دانشــگاه علوم پزشکي اصفهان ميباشد.