Machine summary:
(اسعد گرگانی، 1338: 72) از تفاوت ارمغانهاي ديوان به تهمورث در روايت گرديزي ـ يعني ابريشم، انگبين و تنبور ـ با تحفههاي اهريمن به زن تهمورث در روايتِ داراب هرمزديار، يعني ابريشم، عسل و دشتان ـ ميتوان دريافت كه كلمة «دشتان» در منبع پهلوي يا ترجمة فارسي مورد استفادة داراب هرمزديار تصحيف نام يك آلت موسيقي بوده كه گرديزي معادل فارسي آن را «تنبور» ذكر كرده و آن آلت موسيقي «دستان» نام داشته كه در فرهنگهاي فارسي ثبت نشده است، اما برخي از شاعران از آن ياد كردهاند، از آن جمله نظامي گنجوي در داستان خسرو و شيرين، ضمن وصفِ بزمآرایی خسرو در شكارگاه، از آلت موسيقي «دستان»، و ديگر آلات موسيقي عهد ساسانيان ـ چون رود، عود، بربط، چنگ، ارغنون، بدون ذكر نام تنبور ـ ياد كرده است: نشسته باربد بربط گرفتهگشاد از رود خيزان سرودشبه دستان دوستان را كيسه پرداززدود دل گره بر عود ميزدچو بر دستان زدي دست شكرريزچو بر زخمه فكند ابريشم ساز نكيسا نام شخصي بود چنگيازو خوشگوتري در لحن آوازستاي باربد دَستان همي زدنكيسا چنگ را خوش كرده آغاز, , جهان را چون فلك در خط گرفتهدورود از چشم خسرو هشت رودش...
نظامی عروضی و محمّد عوفی این دو بیت را از مخلد گرگانی (از شاعران قرن 5)، نقل کردهاند که واژة فارسی «دستان» در آن نام آلت موسیقی مورد بحث است و ظاهراً با «دستان» با معانی «نغمه و سرود» و نیز «داستان» ایهام دارد: از آن چندان نعیم این جهانیثنای رودکی ماندست و مدحت, , که ماند از آل سامان و آل ساماننوای باربد ماندست و دستان (نظامیعروضی، 1363: 27؛ عوفی، 1361، ج 1، ص 14) در داستان شورانگيز ويس ورامين، كه فخرالدين اسعد گرگانی، در قرن پنجم، (در حدود سال 446 هجری) از پهلوي به نظم فارسي درآورده، واژگان «تنبور» و «دستان»، در شرح آيين جشن عروسي رامين با گل در اين سه بيت آمده است: ...