Abstract:
کار یکی از عوامل اساسی پیشرفت جامعه ی انسانی، زندگی اجتماعی و درنتیجه حیات انسانی میباشد. انسان از هنگامیکه پا در عرصه ی طبیعت میگذارد، حق استفاده ی کامل از منابع طبیعی را دارا میباشد و در تکاپوی استفاده از این منابع، کار و فعالیت او محرک اصلی تولید بشمار میرود. ازمیان همه ی موجودات زنده، انسان تنها موجودیست که از قدرت تغییردهندگی محیط اطرافش وبنیانگذاری فرهنگ و تمدن برخوردار است. تنها انسان است که قادر به درک و فراگیری مطالب بیشمار بوده و میتواند کیفیت زندگی خود را تغییر دهد. جزئیات زندگی امروزی ما حاصل تلاش نسلهای انسانی میباشد، کار انسان را میسازد و جهان را دگرگون میکند همچنین ارزشهای انسانی را آشکار میسازد و به انسان ارزشهای تازه میبخشد. در گذشتههای دور، کار انسان در ارتباط با زمین و پرورش یعنی کشاورزی و دامداری بود. با گذشت زمان، تغییر و تحول ابزار در زمینههای کار جوامع به سوی صنعتی شدن پیش رفتند. درطی این فرآیند نیروی کارگر نیز از بخش کشاورزی به بخش تولید، صنعتی و بعد به بخش خدمات تغییر مکان داده است. در جوامع صنعتی امروزی امکانات بالقوه ی هر کشور برای رشد و توسعه ی اقتصادی تا حدود زیادی تابع منابع مادی از قبیل زمین، معادن، مواد خام و میزان سرمایه گذاری است ولی اکثر اقتصادانان معتقدند آنچه درنهایت روند توسعه ی اقتصادی و اجتماعی را تعیین می-کند، منابع انسانی آن کشور است و نه سرمایه و منابع مادی آن. سرمایه و منابع طبیعی عوامل ثانویه ی تولیدند، درحالیکه انسانها عواملی هستند که سرمایهها را متراکم میکنند، تولیدکننده هستند و سازمانهای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را میسازند و تنظیم کننده ی جهت توسعه ی ملی میباشند. (٢٠١٥ , Nikoo,M). منابع انسانی نه تنها موضوع و هدف هر نوع توسعهای هستند بلکه اهرم موثری در پیشبرد اهداف توسعه ی اقتصادی و اجتماعی نیز میباشند. بنابراین جامعهای که قصد دارد در مسیر توسعه گام بردارد باید بتواند از نیروی انسانی خویش به نحواحسن استفاده نماید زیرا مهمترین عاملی که سرعت رشد و توسعه ی اجتماعی را تعیین میکند، منابع انسانی آن جامعه است. انسان نیز موجودی نیازمند و این نیازمندی موجب میشود که او همواره در مسیر ارضای نیازهای متنوع خود به فعالیت بپردازد. از سوی دیگر باید اذعان داشت که نیاز افراد در زمینههای مختلف با یکدیگرمتفاوت است و هیچ کار و شغلی را نمیتوان پیدا کرد که بتواند همه ی نیازهای کلیه ی افرادی که به آن میپردازند را تامین کند. درنتیجه هرچه مدیران بتوانند نیازهای افراد را بهتر بشناسند، درانتخاب نحوه ی برخورد مناسب با آنها موفق تر خواهندبود و اشخاص رضایت بیشتری نسبت به شغل خویش و تعلق خاطر بیشتری به سازمان خواهندداشت و هرچه میزان این تعلق خاطر افزایش یابد، بازده فرد بیشتر شده و این در افزایش بهره وری سازمان اثر مستقیم خواهدگذاشت. بنابراین میتوان گفت که رضایت شغلی از عوامل بسیاری تاثیر میپذیرد و در عین حال پیامدها و نتایج متفاوتی هم برای افراد و هم برای سازمان به دنبال دارد. پس شناخت عوامل موثر بر رضایت شغلی کارکنان و مدیریت بهینه آنها از الویتهای هر سازمانی میباشد. رضایت شغلی ازجمله موضوعات مرتبط با روانشناسی سازمانی، رفتارشناسی و مدیریت منابع انسانی است که در رشد و تعالی سازمانها نقش قابل توجه دارد. رضایت شغلی از عوامل موثر بر شغل و شاغل است که با سنجش آن میتوان فرایند مدیریت منابع انسانی را بطور کارآمد و موثر ارتقاء بخشید. (Anvar,A& Moshtaghian,H, 2012)