Abstract:
تعریف ارتباط همواره ذهن اندیشمندان دانش ارتباطات را به خود مشغول کرده و در این مسیر دهها تعریف ارائه شده است. این تعریفها عموما در بسترهای هستیشناختی مادهگرا، انسانشناختی داروینی و فرویدی و روششناختی تجربهگرایی ارائه شدهاند. تحقیق فرارو با استناد به بیش از یکصد آموزة قرآنی و حدیثی بنا دارد که این مفهوم را با روش اجتهاد، از قرآن و حدیث استنطاق کند و درنهایت تعریفی ارائه کرده است که انواع ارتباطات کلامی و غیرکلامی مومنانه و غیرمومنانه را شامل میشود. این تعریف بر فرامادی بودن معنای ادراکی تاکید دارد و منبع معنایی انسانها را قلب و درون آنها، که همان حیثیت غیبی وجود انسانی است، معرفی میکند که در فرایند الهام یا وسوسه، از جهان غیب ادراک معنا کرده، آن را در ارتباطات اجتماعی خود بهاشتراک میگذارد. طبق این تعریف، نقش محوری در فرایند مفاهمۀ اجتماعی با تشابه قلبی است که زمینۀ همرسانی معانی و ادراک مشترک از پیامها را فراهم میکند.
The definition of communication has always occupied the minds of communication scolors and dozens of definitions have been presented in this regard. These definitions are generally presented in contexts of materialist ontology, Darwinian and Freudian anthropology and empiricist methodology. Based on more than one hundred Quranic and Hadith teachings, this research derives this concept from the Qur'an and Hadith via the method of ijtihad and finally presents a definition that includes all kinds of verbal and non-verbal communication between believers and non-believers. This definition emphasizes the immateriality of perceptual meaning and introduces heart and the world within, which is the unseen aspect of human existence, as the meaning of human beings who perceive meaning from the unseen world and share it in their social relationships in the process of inspiration or temptation. Based on this definition, the similarity of hearts plays a central role in the process of social understanding, which provides the basis for sharing meanings and common understanding of messages.
Machine summary:
اين تعريف بر فرامادي بودن معناي ادراکي تأکيد دارد و منبع معنايي انسانها را قلب و درون آنها، که همان حيثيت غيبي وجود انساني است، معرفي میکند که در فرايند الهام يا وسوسه، از جهان غيب ادراک معنا کرده، آن را در ارتباطات اجتماعي خود بهاشتراک ميگذارد.
چنين سخني به يک معنا درست است و آن نسبت دادن اجازۀ الهي براي تحقق معاني شيطاني بهعنوان يک حصة باطل است که در دعاي کميل با عنوان مساعدت قضاي الهي با فريب شيطان و نفس اماره از آن ياد شده، که نتیجة فقدان خودمراقبتي انسان در برابر اين دشمنان و محصول انتخاب خود انسان است (طوسي، 1411ق، ج 2، ص 846)؛ اما انتساب حصۀ مقيده به همين صورت زشت و نابکارانه به خداي متعال درست نيست و نوعي انحراف سهمگين از ظرافتهاي عرفاني است؛ همانطورکه قرآن فرموده است: خداوند به زشتي دستور نميدهد (اعراف: 28).
وجود کتبي اين منبع معنايي در جهان ادراکي انسانها، قرآن کريم است که همه چيز را دربردارد (نحل: 89)؛ همچنین تمثل انساني آن، انسان کامل صاحب ولايت مطلقۀ الهيه است که همتاي قرآن است (کليني، 1407ق، ج 2، ص 415) و آنچه در کلام او بهعنوان مدرکات او بيان ميشود، عين حقيقت الهي و دور از تصرف منبع دوم ـ که در ادامه ميآيد، يعني نفس و شيطان ـ است (نجم: 1ـ4)؛ همانطورکه در آموزههاي قرآن نيز هيچگونه بطلان و نادرستي راه ندارد (فصلت: 42).