Abstract:
با توجه به اینکه قرآن و روایات, مستقل از یکدیگر منبعی معتبر جهت استنباط
احکام فرعی هستندء ولی در بعصی از روایات دیده شده است که ائمه برای بیان
حکم شرعی یا موضوعات آن استناد به آیات الاحکام نمودهاند. در مقاله پیش رو
استنادات ائمه ع به آیات الاحکام را با هدف بررسی اقسام فقهی این استنادات بر
اساس روایات «کتاب الطهاره» کتاب شریف («تهذیب الااحکام» که از کتب
چهارگانه مرجع مکتب امامیه است» به روش توصیف و تحلیل دنبال نموده است.
ضرورت این تحقیق در این است که با تقسیم استنادات صورت گرفته در روایات
به آیات» روش استناد حضرات ع به قرآن کریم روشن گشته و چهارچوب معینی
در جهت استشهاد به قرآن کریم حاصل گردد. تحقیق پیش رو به بررسی استنادات
ناظر به حکم و استنادات ناظر به موضوع پرداخته است و یافته های آن عبارتند از
اینکه حضرات معصومین ع با تمسک به ظواهر آیات ویا برخی قواعد برخاسته از
آیات قرآن کریم همچون قاعده نفی حرج به نفی و یا اثبات حکم پرداختهاند.
همچنین در برخی دیگر از روایات در جهت موضوع شناسی حکم با بهره وری از معانی لغوی حروف، اطلاق و... به تایید معنای در نزد عرف و یا تضییق آن پرداخته اند.
علی الرغم من استقلال کل من القران والروایات فی کونهما منبعین معتبرین
لاستنباط الاحکام الفرعیه، الا ان هناک روایات استند فیها الايمه علیهم السلام الی
ایات الاحکام لبیان الحکم الشرعی او موضوعاته. تعنی الدراسه بمعالجه هذه
الروایات بهدف تقدیم تصنیف فقهی لهذه الاستنادات بالمنهج الوصفی التحلیلی
تاسیسا علی روایات (کتاب الطهاره) من کتاب (تهذیب الاحکام) الشریف والذی
یعد من الکتب الاربعه للشیعه الامامیه. تبرز ضروره هذه الدراسه حیث یعرف عبر
هذا التصنیف، منهج الايمه علیهم السلام فی الاستناد بالقران ویحصل اطار محدد
لغرض الاستشهاد بالقران الکریم. قامت الدراسه بمعالجه الاستنادات التی هی
باعتبار الحکم والاستنادات التی هی باعتبار الموضوع وتوصلت الی هذه النتايج:
کان الايمه المعصومون علیهم السلام یقومون بنفی الاحکام او باثباتها بالتمسک
بظواهر الایات او بالتمسک ببعض القواعد المستنبطه من الایات القرانیه کقاعده
نفی الحرج. وکذلک قام بعض الروایات بتایید المعانی العرفیه او تضییقها بغیه
المعرفه بموضوع الحکم بالانتفاع من معانی الحروف اللغویه والاطلاق وغیرها.
Machine summary:
با توجه به شأن خداوند به عنوان شارع و اهل بیت به عنوان شارح احکام شرعی باید دید که استناد ائمه به آیات در چه قسمتی از فقه و احکام شرعی بوده است؟ آیا جهت بیان حکم شرعی استناد به آیه نمودهاند و یا استناد آنها به آیه جهت توضیح موضوع و متعلق حکم شرعی است؟ اهمیت و ضرورت تحقیق پیش رو در این جهت است که با تقسیم بندی استنادات صورت گرفته توسط آن حضرات میتوان چهارچوب معینی جهت استناد و استشهاد به قرآن ارائه نمود و همچنین اقسام مختلف استنادات آن حضرات معلوم و واضح میگردد که در چه مواردی و چگونه به آیات استناد مینمودند.
مرحوم اراکی با اشاره به آیه 79سوره واقعه بر لزوم طهارت داشتن برای لمس قرآن استدلال مینماید و بعد از آن با ذکر روایت مورد نظر میفرمایند که امام کاظمجهت بیان حکم به این آیه استشهاد و استناد نمودهاند.
بررسی دلالت روایت امامدر پاسخ به سؤال راوی اینگونه بیان مینمایند که اگر دست او پاک نبوده باید آن را دور بریزد و از آن استفاده ننماید، اما اگر دست او پاک باشد با استشهاد به آیه 78سوره حج حکم به امکان استفاده از آب و انجام غسل و حصول طهارت به واسطه آن مینماید چراکه در صورتی که علم به نجاست ندارد حکم به طهارت میگردد و احتیاط در این مورد برای او موجب عسر و حرج است که امامبا استشهاد به آیه نفی حرج در دین، حکم به امکان استفاده از آب مذکور میکند.