Abstract:
در این جستار با اشاره به اختلاف دیدگاهها در تفسیر ایمان، نظریه ویلیام جیمز در تفسیر و توجیه ایمان
در سه بخش مبانی فکری، چارچوب کلی و اراده معطوف به باور دنبال شده است.
با توجه به دیدگاه جیمز در پراگماتیسم و نگرش به انسان به عنوان موجودی که صرفا عقلانی
نیست، شکل اصیل دین را نیز بعد عاطفی آن میداند. وی در ضمن مقدماتی چند برای توجیه
ایمان (با وجود فقدان شواهد کافی)، اراده معطوف به باور را کافی میداند.
Machine summary:
"(Ibid , 528) لیکن در اینجا ویلیام جیمز خود را با مسئلهای جدی مواجه میبیند که طبیعتا برای یک فرد دیندار هم مطرح میشود: اگر باور دینی یا ایمان صرفا مسئلهای مربوط به عقل بود، تا فراهم شدن شواهد قطعی ممکن بود درباره آن به تعلیق حکم بپردازیم، لیکن چنین ایمانی چیزی بسیار مهمتر از باور عقلی است و تعلیق حکم درباره آن در واقع، به معنای این است که اندیشه دینی از حقیقت برخوردار نیست.
هنگامی که من به مسئله دین نگاه میکنم و سپس با این فرمان روبهرو میشوم که باید تا روز قیامت ـ یا تنها تا آن زمان که عقل و حواس ما دست در دست یکدیگر شواهد کافی فراهم کردهاند ـ بر خواستههای قلب، غرایز و شجاعت خود مهار بزنم و البته در این میان، طوری عمل کنم که گویی دین از حقیقت برخوردار نیست، به نظر من، این فرمان عجیبترین چیزی است که تا این زمان در غار فلسفه ساخته شده است (games , 1973: 123) پاسخ جیمز به این مسئله اراده معطوف به باور است که به عنوان نظریه وی در توجیه ایمان و باور دینی مطرح میشود.
رأیی که من از آن دفاع میکنم، در یک جمله خلاصه عبارت است از: هرگاه گزینه مهمی در کار باشد که نمیتوان فی نفسه براساس زمینههای عقلانی تصمیمگیری کرد، طبیعت احساسی ما نه تنها به طور قانونمند ممکن است، بلکه باید گزینهای را در میان پیشنهادها انتخاب کند، زیرا اینکه بگوییم تحت چنین شرایطی «تصمیم نگیر، بلکه سؤال را باز بگذار!» خود این یک تصمیمگیری احساسی است (بدون دلیل عقلی است) ـ دقیقا مشابه اینکه برای گفتن بله یا خیر به یک سؤال باید تصمیم بگیریم ـ و ملازم با همان احتمال خطر از دست دادن حقیقت است."