Abstract:
فهم نظریه نجات و منجی در آیین زرتشتی و به خصوص در گات های زرتشت، از جمله موضوعاتی است که اوستاشناسان و زرتشت شناسان را همچنان به خود مشغول داشته است. فهم رایج آن است که گرچه باور به آمدن رهاننده یا رهانندگان آخرالزمانی بیشتر ساخته و پرداخته دوره های متاخر مربوط به اوستای جدید است، لیکن در خود گات های زرتشت نیز می توان معنای رهانندگی را از مفهوم «سوشیانت» برداشت کرد. این نوشتار بر آن است که حتی اگر برخی بندهای گات ها ناظر به آموزش و انتظار زرتشت نسبت به آمدن چهره ای نجات بخش در آینده باشند، مفهوم سوشیانت صرفا و یا عمدتا معنایی فرجام شناختی ندارد. به همین نسبت، آموزه «فرش» کردن (= نوسازی یا خرم ساختن هستی) در گات های زرتشت معادل فرجام شناسی، که آن نیز به نوبه خود ریشه در گات ها دارد، نیست. بنابر این، همان گونه که آموزه «فرش» کردن گات ها در اوستای جدید به فرجام شناسی تفسیر شد و واژه «فرشکرد» پدید یافت، مفهوم سوشیانت نیز از معنای اولیه ناظر به مزداپرستان سود رساننده و نوسازنده هستی به معنای رهاننده (ها) ی آخرالزمانی تحول پذیرفت، گو اینکه تحول معنایی مزبور به کمک مفاهیم و باورهایی از خود گات ها صورت گرفته باشد. سوشیانت ها، مطابق گات ها، مزداپرستان نمونه ای همچون خود زرتشت هستند که تلاش دارند با همکاری یکدیگر و با اهورا مزدا همیشه به جهان سود برسانند و آن را «فرش» سازند. البته عملیات سودرسانندگی به هستی و نوسازی جهان توسط اشاباوران (= پیروان اشا / راستی) در یک نقطه پایانی با غلبه آنان بر دروندگان (پیروان دروج / دروغ) به اتمام و اکمال می رسد. این آموزه، گرچه می تواند با آموزه فرجام شناسی و حتی باور به آمدن کسی چون زرتشت تلاقی پیدا کند، عین و معادل آن ها نیست. سوشیانت ها سود رسانندگان به هستی هستند و شمار آنان به شمار همه اشوان یا اشاباوران.
Machine summary:
"بنابراین،از مجموع مطالب پیشین میتوان نتیجه گرفت که اولا«فرش»کردن هستی یا زندگی همانا تلاش برای استقرار راسیت و شکست دروج است؛ثانیا،این هدف به واسطهء فعالیت مشترک اهورا مزدا و آفریدگان او از جمله زرتشت و مزداپرستان تحقق خواهد پذیرفت؛ثالثا،انتظار تحقق هدف مزبور به شکل کامل،گرچه در سخنان زرتشت ناظر به یک آیندهء دور یا نزدیک و به تعبیری فرجامشناختی است، حیات روزمره مزدیسنان و کارهای نیک آنان خود«فرش»کرن هستی و در حکم یاری رساندن به راستی و پیش انداختن پیروزی نهایی آن است.
سوشیانت در گاتها پیش از پرداختن به موارد کاربرد این واژه در گاتها و معنای آن،ابتدا به برررسی مواردی که ریشه«سو»در آن به کار رفته است،میپردازیم،گاهی عمل سودرسانی به خود مزدا نسبت داده میشود: «اگر شما مردمان آیینی[را]که مزدا فرو فرستاد،دریافتید،(از یک سو) آسایش(و از سوی دیگر)رنج زیان دیرپایا از برای پیروان دروغ،و سود از برای پیروان راستی-پس آنگاه آینده به کام خواهد بود»(یسنا 03:11).
لیکن این نتیجهگیری همچنان خدشهپذیر است؛زیرا اولا بستگی زیادی به نحوهء ترجمه برخی از بندهای گاتها دارد که معلوم نیست آن مرد بزرگ خود زرتشت است(-ترجمه و فهم کسانی چون پور داوود و دوستخواه)و یا شخصی دیگر که زرتشت نیز انتظارش را میکشید(-برداشت لمل و هینتز).
لیکن براساس نتیجهگیری حد اقلی میتوان ادعا کرد که زرتشت در آن جهان اسطورهشناختی حاکم بر فرهنگ باستانی ایران،و نیز با توجه به تصوری که او از خدا و آفریدگان او به مثابه همکاران وی داشت،سوشیانتها را به عنوان اشاباوران مزداپرستی معرفی میکند که با پندار و گفتار و کردار نیک خود به جهن مزدا آفریده سود میرسانند و آن را خرم و نو میسازند."