Abstract:
بیشک علامه محمد اقبال لاهوری، فیلسوف بزرگ شبهقاره هند در قرن بیستم، یکی از
منادیان اصلی بازگشت خویشتن و احیای تفکر اسلامی در عصر حاضر است. این مقاله پس
از معرفی اجمالی شخصیت این متفکر اسلامی، آرای آموزشی او را مورد بررسی قرار
میدهد. وظیفه آموزش و پرورش از نظر اقبال، آفرینش انسانی اصیل است که میتواند
برای خود به طور مستقل بیندیشد. از نظر وی، آزادی برای تعلیم شخصیت چنین فردی
ضرورت دارد، زیرا در صورت نبود آزادی، حتی به فرض خلاق بودن انسان، وی توانایی ابراز
آن را ندارد. این مقاله در ادامه به بحث از اندیشه اقبال در باب فردیت در آموزش و پرورش
میپردازد و دیدگاههای وی و صاحبنظرانی را که در باره او به تحقیق پرداختهاند، مورد
بررسی قرار میدهد.
Machine summary:
"اکنون جای یک سؤال باقی میماند و آن این است که چرا به سراغ فیلسوفان مسلمان خصوصا اقبال باید رفت درحالیکه هماکنون دهها فیلسوف آموزش و پرورش طراز اول غربی وجود دارد که میتوان از افکارشان بهره گرفت؛ در پاسخ باید گفت بررسی افکار تمام اندیشمندان جهان اعم از غربی و شرقی یکی از مفیدترین و مؤثرترین راهها برای ساختن دستگاه فلسفی منسجمی در تعلیم و تربیت است، ولی بهنظر میرسد که در قرن نوزدهم و بیستم که ملل مشرق زمین همواره بهدنبال نسخهای از دستور کار متفکران غربی برای حل معضلات آموزشی خود بودهاند، همواره عملکردهای آموزشی آنان را با شکست مواجه کرده، زیرا آموزش و پرورش رایج در غرب مبانی معرفتشناسی را درک نمیکند و با فرهنگ و دین مردم انطباق ندارد.
به طور خلاصه، می توان نتیجه گرفت اندیشههای اقبال درباره آموزش و پرورش این است که مدارس باید تعالیم اخلاقی، زیبایی شناسی و عقل را اعتلا بخشند و این بدین معناست که با استفاده صحیح از معارف دینی و میراث فرهنگی نه تنها آن را انتقال دهند، بلکه نیروهای ذهنی فرد را بارور سازند، به عنوان مثال تدریس اشعار شعرایی مانند سنایی، سعدی، حافظ و مولانا اگر به نحو دقیق انجام شود در شکل گیری افکارجوانان بسیار موثر خواهد بود و علومی نظیر ریاضیات، شیمی و فیزیک، تاریخ و غیره باید به طور عمیق و با روحیهای متفاوت از صرف برتریطلبی تکنولوژی مطالعه شود، به عنوان مثال ریاضیات باید برای ایجاد خلاقیت و باور کردن نیروی تخیل تدریس شود (mofrad, 1993, p."