Abstract:
«مطالعات فرهنگی»، بر مجموعه قابل توجهی از پژوهشها، نظریات، روشها، موضعگیریها
و فعالیتهای انتقادی در چارچوب علوم انسانی و علوم اجتماعی اطلاق میشود که از دهه
1960 به این سو، توسط جمعی از اندیشمندان علوم اجتماعی و تحت شرایط فرهنگی ـ
اجتماعی خاص، در آمریکا و برخی کشورهای اروپایی به وجود آمد. مطالعات فرهنگی، نه یک
رشته آکادمیک جدید و یا مجموعهای از رشتههای پراکنده و ناهمگون، بلکه بیشتر یک
قلمرو میان رشتهای است که گرایشها، حوزهها و روشهای مختلفی را در یک قالب
ترکیبی جدید، به هم پیوند داده است.
امروزه مطالعات فرهنگی یکی از رشتههای تنومند علمی با حوزههای مختلف در مراکز
علمی و دانشگاهی است که هر روز به لحاظ کمی و کیفی بر عمق و گستره آن افزوده
میشود. این نوشتار، به بررسی فعالیتهای شاخه انگلیسی آن، به عنوان کانون این
جریان جهانگستر میپردازد.
Machine summary:
"تکثر هویتها یا ایجاد هویتهای جدید، در نتیجه ظهور ایدئولوژیهای متعدد در قرن بیستم؛ توجه به نقش نهادهای اجتماعی، چارچوبهای فرهنگی، نقش آموزش و پرورش رسمی و غیر رسمی در جامعهپذیری افراد؛ فرسایش تدریجی هویتهای جمعی و با ثبات گذشته، همچون هویت قومی، نژادی، زبانی، مذهبی و ملی، و نیز هویتهای شخصی؛ ابهام در وحدت و یکپارچکی هویت فردی؛ فرایندی تلقی کردن هویت به جای فرآورده نگری؛ تولیدی و ایجادی بودن هویتها تحت تأثیر نظامهای گفتمانی پیچیده؛ تکثر، تنوع، امتزاج و تغییر مستمر هویتها تحت تأثیر جریانات فرهنگی و تغییرات اجتماعی؛ توجه به نقش مهم رسانهها و فرهنگ در شکلدهی به اشکال نظامها، روابط، کنشهای اجتماعی و هویتهای فردی؛ نفی هر نوع واقعیت ذاتی، ساختاری، ماقبل گفتمانی، غیر گفتمانی و فراگفتمانی؛ نفی تلقی گفتمان موجود به عنوان تنها مرجع قابل استناد؛ نفی وجود متعین محتوا، معنا و ذات در چارچوب گفتمان موجود؛ رواج شبیهسازی و نفی تمایز میان واقعیت و وانمایی واقعیت در حوزه مصنوعات فرهنگی؛ انبوه شدن مکانیکی و استانداردیابی مصنوعات و آثار فرهنگی و هنری؛ از میان رفتن ذوق زیباشناختی و خلاقیت در آثار هنری و فرهنگی به دلیل مشارکت تکنولوژیهای نوین در خلق انبوه و یک شکل اقلام فرهنگی؛ برتری و رجحان تصویر واقعیت، بر خود واقعیت و جایگزینی تصویر به جای واقعیت؛ ماهیت تقلیدی و امتزاجی فرهنگ پستمدرن؛ از میان رفتن تمایز میان فرهنگ برتر و فرهنگ تودهای؛ تضعیف فردیت؛ سطحی و بیعمق شدن فرهنگ و رواج تقلید از سبکهای نوظهور، خلقالساعه و متجدد؛ موقعیت منفعل تودهها در مقابل فرهنگ حاکم و غالب؛ حالگرایی و فقدان حس تاریخی؛ از میان رفتن حس تاریخی تعلق به گذشته، به مثابه یک دستاورد ناشی از احساس پیوستگی متوالی و ممتد با گذشته معلوم؛ غلبه بعد فضایی فرهنگ بر بعد زمانی و تاریخی آن؛ بازتولید، گسترش و تقویت فرهنگ سرمایهداری در عصر پستمدرن؛ کالایی و تجاری شدن تولیدات فرهنگی؛ از میان رفتن تمایز میان اقتصاد و فرهنگ و هنر؛ از میان رفتن تمایز میان فرهنگ و هنر تجاری با فرهنگ و هنر واقعی؛ تبدیل فرهنگ نوین و نخبهگرا به فرهنگ مسلط؛ ظهور همانندیهای سطحی و گسترده در مصنوعات فرهنگی؛ از میان رفتن ارتباط خطی زمان و فواصل تثبیت شده جغرافیا و فضا در اثر سرعت جریان سرمایه، کالا و اطلاعات؛ توجه افراطی به جلوهها، مظاهر و تصاویر و نادیده انگاشتن یا کمتوجهی به مضمون و محتوا؛ مخدوش شدن واقعیت اصیل به دلیل درهم آمیختگی و تعامل تنگاتنگ دو قلمرو سوژه و ابژه و در یک هرمنوتیک از واقعیت و مواردی مانند آن، از جمله موضوعاتی است که تحت تأثیر مطالعات انتقادی پستمدرن و پساساختگرایی مطرح شد."