حرف های آدم منصف Literature and art

"بدی دوم ن این است که هم خدا را می‌خواهم و هم خرما را؛هم وظیفه‌شناس‌ نیستم و هم از پول معلمی دل نمی‌کنم!به‌ این طرز فکر می‌گویند بدی؟!اگر از رفاه‌ بهره‌مندم،اگر می‌توانم خانم خانه‌دار باشم،چرا مدرسه را رها نمی‌کنم؟چرا جای‌ خودم را به آدمی علاقه‌مند نمی‌دهم؟به کسی‌ که با همان پول معلمی،بتواند زندگی کند؟ چرا در تصمیم‌گیری مانده‌ام؟چرا گرفتار تزلزل شده‌ام؟این را به حساب سومین بدی‌ خودم نگذارم؟که من پول کودکستان فرناز را می‌دهم،چرا خودم توی خانه نمانم؟ می‌دانم،می‌دانم که آدم خودخواهی هستم! اما تعجب می‌کنم که با این احساس پاک و لطیف،چرا آن همه‌ بچه‌های خوب کلاس را به حال خودشان‌ رها می‌کردم و رها می‌کنم و برایشان دل‌ نمی‌سوزانم؟چرا سعی نمی‌کنم معلم خوبی‌ باشم؟اگر نمی‌توانم،چرا به درستی کنار (به تصویر صفحه مراجعه شود)(به تصویر صفحه مراجعه شود) حرف‌های آدم‌ منصف‌98 علی فرخ‌مهر نمی‌روم؟نمی‌دانم،می‌توانم و نمی‌خواهم یا نمی‌خواهم که‌ بتوانم؟!این فکرها مرا عذاب‌ می‌دهد و کلافه‌ام می‌کند."