Abstract:
ابو سعید ابی الخیر یکی از عارفان برجسته ایران در کنار سیر و سلوک عالی عرفانی و ذوق و شم ادبی والا از طنزی لطیف و شیرین در رفتار،گفتار و تعابیر برخوردار بوده که خود در نوع سلوک او،که به عارفان«اهل بسط»متعلق است،ریشه دارد.آنچه از حکایات دلنشین اسرار التوحید برمیآید،ابو سعید نه تنها خود به آفرینش طنزها و بازیهای زبانی زیبایی دست میزده،بلکه از گفتار نمکین دیگران نیز به وجد میآمده است.ساختار ذهنی وی همانند سایر عرفا به گونهای شکل گرفته بود که تمامی عناصر هستی را جلوههایی از رموز عرفانی دانسته، بسرعت و حدت،رفتار،سخنان و گفتار عوامانه را تعبیری عارفانه مینمود یا از نامهای اماکن، شهرها و دیهها،آیات قرآن و احادیث،اصطلاحات کلامی و فقهی و...برداشتی عرفانی ارائه میکرد.این برداشتها در عین انتقال بخشی از اندیشههای اهل تصوف به دلیل بهرهگیری از مایههای طنز،جذابیت و زیبایی خاصی داشت و به رغم زیباییهای فراوان،مورد توجه پژوهشگرانی قرار نگرفته است که درباره سیر تاریخی طنز و طنزپردازی در ادبیات ایران تحقیق کردهاند.این مقاله میکوشد برداشتها و تأویلهای عرفانی و حکمتآمیز ابو سعید را از عناصر یاد شده،که میتوان گفت نوعی«بازی زبانی»بوده است،بررسی و تحلیل کند.
Machine summary:
"2در این،فاصلهء نسبتا طولانی،اقوال ابو سعید به دلیل سادگی،صمیمیت و ایجازش در خراسان بزرگ آن روزگار،فراموش نشده بود و صوفیه،علاقهمندان و بویژه احفاد شیخ،سینه به سینه آنها را نقل میکردهاند؛چنانکه مؤلف در مقدمه اسرار التوحید میگوید:«همگنان از جهت تیمن و تبرک،روزگار خویش را از جهت آنکه تا در سلوک نهج حقیقت ایشان را دلیلی و معینی باشد که به وسیلت او به حضرت عزت راه جویند و بدان آلت میان خواطر و الهامهای رحمانی فرق کنند،احوال و مقامات شیخ ما و فواید انفاس و آثار او،قدس الله روحه العزیز،بیشتر یاد داشتندی و روزگار در مذاکره آن گذاشتندی و بدین سبب مشایخ ما،نور الله مضاجعهم در جمع آن خوضی نکردندی و چون همه خواطرها بدان منور بود و همه سمعها از ذکر آن مطیب و همه زبانها به ذکر و نشر آن معطر به جمعی-که مبنی باشد از جمل و تفصیل آن و مشحون به جزویات و کلیات آن-محتاج نگشتندی.
دیگر اینکه میتوان از متن حکایت اسرار التوحید نیز برای صحت این نظر شواهدی به دست داد؛از جمله مواردی که نشان میدهد آنچه از گفتار مشایخ در متن حکایات آمده با کلام آنها مطابقت داشته،سخنان ابو الحسن خرقانی با شیخ است که لهجه خاص مناطق خرقان و بسطام و کاربرد ویژه بعضی از واژگان و افعال در آنها منعکس شده است؛به عنوان مثال در ملاقات ابو سعید با شیخ ابو الحسن خرقانی،ابو سعید سخنی نمیگوید و تنها شنونده اسرار دل و غمهای جانفرسای ابو الحسن است."