قرآن درمان دردها (شعر) Literature and art

"کدام خانه که از سیل فتنه ویران نیست؟ بزیر پنجه قوی خست ناتوانان را بفکر مور ضعیف اینزمان سلیمان نیست‌ نمانده نوع بشر را عفاف و غیرت و شرم‌ کسی که عفت و غیرت نداشت انسان نیست‌ چنان فسرده و مبهوت مانده‌ایم بجای‌ که خصم برد گمان در عروق ما جان نیست‌ بزیر بند اسارت شکست پای همه‌ دگر مگو تو:که این ملک تیره زندان نیست‌ چه چاره از پی اصلاح اجتماع بشر؟ برای درد بشر انتها و پایان نیست‌ مگر بدامن قرآن زنیم دست امید که روح را بجز این نسخه هیچ درمان نیست‌ بود چراغ هدایت بتیرگی قسرآن‌ ز انحراف و ضلالت جز او نگهبان نیست ببحر ژرف حوادث بود سفینه نوح‌ کسی که دست در او زد دچار طوفان نیست‌ بکوره راه حیات است رهبری آگاه‌ کسی که خضر دلیلش بود هراسان نیست‌ کجاست معجز پیغمبران که بیند فاش‌ که هیچ معجزه‌ای جاودان چو قرآن نیست‌ هزار سال گذشته فزون ز تنزیلش‌ هنوز گردیش از کهنگی بدامان نیست‌ کتابهای سماوی فزون‌وکم شده‌اند جز او که تا ابدش از یادونقصان نیست‌ شکفته گلشن جانپروی است غرقه بگل‌ که هیچ گونه گزندش ز بادوباران نیست‌ نموده است تجلی خدا در آیاتش‌ که جز جمال حقش طالع از گریبان نیست‌ بچشم اهل نظر روشن است اعجازش‌ که آفتاب جز از چشم کور پنهان نیست‌ زند بهر ورقش موج بحری از حکمت‌ چه سطر آن‌که لبالب ز علم و عرفان نیست؟ فروغ چهرهء وی خیره کرده چشم عقول‌ کدام دل که از این نور مات و حیران نیست‌ چگویمت که چه اسرار اندر آن مخفی است‌ کتاب جلوه حق است،وصفش آسان نیست‌ سعادت دو جهان عزت و شرافت و فضل‌ بحق قسم که جز اندر خلال قرآن نیست‌ بدین بهشت الهی شفق صفت کن روی‌ کسی که رو به بهشت است ز اهل خسران نیست"