Abstract:
مقالهی حاضر،با استفاده از یک مطالعهی کیفی-مقایسهیی ژرفانگر،به بررسی ریشههای اگزیستانسیالیستی بعضی نوشتههای فمینیستی میانهی قرن بیستم،همچون آثار دوبووار،دیلی،رودر، بارتکی،و اتکینسون،میپردازد و مشابهت دغدغهها و شیوهها،یا به عبارت دیگر،همسویی ارزشها و روشهای فلسفهی اگزیستانسیالیسم و فمینیسم.متفکران نام برده را نشان میدهد.مبنای نظری پژوهش حاضر بر این است که فمینیسم،بیش از آنکه مکتبی تفسیری باشد،مکتبی تغییری و تابع ایدئولوژیهای مختلفی است که برنامهی تغییر داشتهاند؛بنابراین شناخت و نقد روایتهای مختلف فمینیسم،بدون یافتن و سنجیدن مکتبهایی که این روایات به آنها متکی است،از عمق کافی برخوردار نخواهد بود.فرضیهی پژوهش نیز بر آن است که یکی از مهمترین این مکتبها، اگزیستانسیالیسم است و فمینیسم اگزیستانسیالیستی،به عنوان مقدمهی فمینیسم رادیکال،نیز همانند اصل فلسفهی اگزیستانسیالیسم،به دلیل جذابیتهای این فلسفه اوج گرفت و به دلیل نااستواریها و ناکارآمدیهای آن دچار فتور شد.
Machine summary:
"موجودی دارای عقل مورد توجه قرار میداد،اما بعدها از طرح سادهی این موضوع فراتر
این مسئله که وجود بر ماهیت مقدم است و هر انسان با به دست آوردن آزادی و اختیار باید
را در بودن دیگران حل میکند و به این شکل،دیگران به عنوان چیزی قابل تمایز و
این تفکر که مرد موجودی برای خود،رو به رشد،و محور است و زن،
این اساس،هر مؤنثی باید روح خود را از پلیدی هرگونه تابع دیگری بودن و فرعی بودن
پالوده کند و این در نهایت برای کلیت جامعه مفید است.
توضیح دهند،به این معنا است که هر فرد سعی میکند خود را به گونهیی بشناسد و
موجودی برای طبقهی مسلط،نه برای خود میشود و این بیانی دیگر از همان شکایتی
است که دوبووار از زنان داشت که در شکلگیری تلقی مردانه از خود مشارکت میکنند؛
دغدغههای اگزیستانسیالیستی بوده و ناشی از فکر هموارهی زنان است که آیا با این ابزار
یا آن مدل زیبایی توانسته است تمامی ظرفیتهای خود را از این نظر بروز دهد،یا نه.
استقلال و خودی که به خودی خود برای زنان موجه باشد نیاز الان ما است و چیزی
هایدگر این خود/دیگری را فاشیست/لیبرال و کمونیست قرار داد و سارتر،
نمیدهد و در مورد فمینیسم اگزیستانسیالیستی هم قضاوتی این چنین ممکن است.
نابرابر میان زن و مرد با این تعبیر که در جامعهی معاصر،مرد موجودی است برای خود،
بود،در اوایل دههی هشتاد به همان سرنوشت دچار شد و علت مهم آن نیز این بود که
از نو بسازیم و این همان فانتاسمی بود که اگزیستانسیالیسم داشت و فمینیسم رادیکال"