نخ کاموا (خاطره) Literature and art

"چون قرار بود روز بعد،در سمت دبیر شروع به کار کنم. به شاگردانم که برای اولین بار قرار بود خانم معلم داشته‌ باشند. می‌خواستم روش‌ بافتن با دو میل و کاموا را به آنها یاد بدهم. دریغ که‌ شاگردانم تا آن زمان،نه‌ میل دیده بودند و نه کاموا. بعد هم به ناچار از آنان خواستم منتظر باشند تا آشنایی به شهر برود و میل و کاموا تهیه کند. در آن جلسه،آن‌قدر در فکر چاره‌ی این مسئله‌ی لا ینحل بودم که فراموش کردم آنان نوجوانانی توانمندند و می‌توانند چاره‌ی‌ مشکل را پیدا کنند. جلسه‌ی بعد که به کلاس رفتم،نگران بودم که چگونه چند جلسه صبر کنم تا دانش‌آموزان به وسایل لازم برای این کار دسترسی پیدا کنند. آنها در این مدت بی‌کار ننشسته بودند و از نیروی‌ خلاقانه‌ی خود کمک گرفته بودند و از سیم‌های باریکی که نوک‌ آن را تراشیده بودند،به جای میل بافتنی و از نخ‌های ظریفی‌ که برای دوخت طرح‌های زیبای لباس‌های بلوچی استفاده‌ می‌کردند،به جای نخ بهره جسته بودند."