"همة پیرهنت پرپر بود چون ابر، حریم چشم‌هایت تر بود در اوج حضور گریه می‌خندیدی پرپر شدنت شکفتنی دیگر بود از زخم شناسنامه دارند هنوز در مسجد خون اقامه دارند هنوز آنان همه از تبار باران بودند رفتند ولی ادامه دارند هنوز سبزیم و پیام خیس باران داریم ما تشنه لبان به آب ایمان داریم صدبار به رسم سرخ عاشق بودن جان باخته‌ایم و باز هم جان داریم سرتاسر شهر با تو عطرآگین بود لبخند تمام کوچه‌ها غمگین بود آن روز که بر دوش تو را می‌‌بردیم تابوت سبک ولی غمت سنگین بود ما دور مداری از خطر می‌گردیم تا صبح به دنبال سحر می‌گردیم سوگند به لاله‌ها که همچون خورشید سرخ آمده‌ایم و سرخ برمی‌گردیم اشعار برگزیده جشنواره دانشجویی عاشورا به انتخاب علیرضا قزوه، مصطفی محدثی خراسانی و رضا اسماعیلی ناشر: جهاد دانشگاهی 300 صفحه عبای آینه (برای شهیدان گمنام) مگر نیسمی با ذره ذره‌های تنت بیاورد بنشاند به چشم‌های منت شلمچه بوی تو را دارد، آه، بوی تو را شبیه عطر همان روزهای پیرهنت هوای باران دارند ابرهای جهان زمین کسل شده بی‌شوکت قدم زدنت کدام خاک بغل کره قلب گرم تو را؟ که هر چه لالة اقبال رسته از چمنت عبای آینه پوشانده بر قبای زمین مقیم مشرق خونین آسمان شدنت سخن بگو که گل از گل بجوشد از کفنت که دودمان گل آتش بگیرد از دهنت محمدجواد شاه مرادی دو بال پرستو (تقدیم به حضرت ابوالفضل(ع) ابروانش مثل دو بال پرستو درهم است اینکه می‌‌آید چرا این قدر ابرو درهم است می‌وزد بر خاک تشنه مهربان و خشمگین چشم‌هایش دسته‌ای از شیر و آهو درهم است باد مویش می‌برد یا گیسوانش باد را؟ آنقدر گیسو و باد و باد و گیسو درهم است چند نقطه ..."
(
, 
, 
)
