Abstract:
شخصیت شیرین در منظومهء خسرو و شیرین نظامی محور این داستان محسوب است،اما بهطور کلی هالهای از ابهام این شخصیت را فراگرفته است و وی شخصیت واحدی ندارد.این مقاله با بررسی الگو و پیشنمونهء شخصیت شیرین،بر آن است که کلیت شخصیت شیرین،برآمده از سه شخصیت مجزاست:
-آفاق،همسر نظامی
-شخصیت حکیمانهء نظامی
-پیشنمونهء طبقاتی
این نتیجه با بررسی سیر شخصیت شیرین در کلیت جریان داستان تحلیل و ثابت شده است.
Machine summary:
"کسادی چون کشم،گوهر نژادم نخوانده چون روم،آخر نه بادم چو ز آب حوض تر گشته است زینم خطا باشد که در دریا نشینم چه فرمایی دلی با این خرابی کنم با اژدهایی همنقابی چو آن درگاه را درخور نیفتم به زور آن به بود کز در نیفتم ص 352،ب 20-21 و 24-27 بدین ترتیب کسر شأن خود میداند که هوویی چون مریم را تحمل کند و با تمثیل جالبی میگوید:ترازو را دو سر دارد نه یک سر یکی جو در حساب آرد یکی زر ترازویی که ما را داد خسرو یکی سر دارد،آن نیز پر جو ص 352،ب 36-37 شیرین که چندی پیش آن همه ناز و عشوه و افاده میفروخت،اکنون با درماندگی تمام خود را سرزنش میکند و با پریشانگویی و پرخاش،از برخورد خسرو گله میکند و حتی خود را تا مرتبهء سگ پایین میآورد:گرفتم سگ صفت کردندنم آخر به شیر سگ نپروردندم آخر سگ از من به بود گر تا توانم فریبش را چو سگ از در نرانم شوم پیش سگ اندازم دلی را که خواهد سگدل بیحاصلی را دل آن به کور در آن کس وانبیند که در سگ بیند و در ما نبیند مرا خود کاشکی مادر نزادی و گر زادی به خورد سگ بدادی ص 354،ب 45-49 هشت.
نظامی میگوید:ملک چون گوش کرد این داستان را هوس در دل فزود آن داستان را دو هم میدان به هم بهتر گرایند دو بلبل بر گلی خوشتر سرایند چو نقدی را دو کس باشد خریدار بهای نقد بیش آید پدیدار دل خسرو به نوعی شادمان گشت که با او بیدلی همداستان گشت به دیگر نوع غیرت برد با یار که صاحب غیرتش افزود در کار ص 387،ب 10-14 از طرفی فرهاد آنچنان مقهور شخصیت و عشق شیرین شده است که خسرو را در گفت و گو عاجز میکند(مناظرهء خسرو و فرهاد)."