Abstract:
اغلب، تصویبنامه انجمنهای ایالتی و ولایتی (16 مهر 1341)، رفراندم اصلاحات شاه (6 بهمن 1341)
و کشتار طلاب علوم دینی در مدرسه فیضیه قم (2 فروردین 1342 ه .ش)، از عمدهترین زمینههای قیام 15
خرداد 1342 به شمار آمده است؛ در حالی که حداکثر اهمیت وقایع یاد شده آن است که زمینههای
سرعتبخش قیام بودند؛ زیرا این رخدادها خود معلول علتها و زمینههای دیگری هستند که در سالهای پس از
کودتای 28 مرداد 1332 و بویژه در سالهای نخستین دهه 1340 بر جامعه ایران سایه افکنده بود. این
نوشتار به تحلیل علتهای اصلی میپردازد.
Machine summary:
"طی یک بررسی دیگر که مؤسسه مطالعات و تحقیقات اجتماعی در سال 1342 انجام داد، 82% خانوادههای شاغل ایرانی نیز از درآمد ماهیانهای کمتر از 250 تومان بهرهمند بودند، ولی 3% جمعیت ایران، 54% درآمد ملی را در اختیار داشتند، در حالی که این وضع در سالهای قبل از کودتا وجود نداشته است.
با نگاهی گذرا به جریان انتخابات دورههای نام برده مجلس شورای ملی، میتوان دریافت که شرکت مردم در انتخابات تأثیر تعیین کننده در تغییر آرا و نیز انتخاب افراد مورد نظر نداشت و اساسا مردم تحت مراقبت ساواک یارای هیچ گونه مخالفت و اعتراضی را نداشتند و همچنین شاه در اصلاحات خود کوچکترین توجهی به مهمترین خصوصیت زندگی سیاسی یعنی سهیم کردن مردم در قدرت سیاسی کشور نکرد.
طرح و اجرای اصلاحات شاه نیز پاسخی برای بهبود این وضع صورت گرفت، تا از روند رو به رشد نارضایتی مردم که ممکن بود به انقلاب منجر شود، بکاهد.
اگر چه سقوط رژیم سلطنتی در عراق و افزایش نفوذ عبدالناصر، موجب کمک نظامی بیشتر آمریکا به ایران شد، ولی همچنان عقیده آمریکاییان بر آن بود که آنچه ایران را باثبات میکند و از خطر انقلاب رها میسازد، انجام اصلاحات است.
علی امینی که در 18 اردیبهشت 1340 به نخست وزیری منصوب شد، با انحلال مجلس، اخراج عدهای از سران ارتش به جرم فساد، تبعید کردن بعضی دیگر (مانند تیمور بختیار)، برکنار نمودن تعدادی از طرفداران سیاستهای انگلیس در ایران، دعوت از برخی افراد ملی برای عضویت در کابینه دولت، آغاز مذاکره با سران جبهه ملی به منظور تشکیل دولت ائتلافی، جلب موافقت آمریکا به پرداخت وام 35 میلیون دلاری به ایران و..."