Abstract:
بیشتر فیلسوفان به چگونگی عمل انسان از جهت ارزشی توجه کردهاند؛اما فلاسفهای که نظام فلسفی عقلانی و منسجمی دارند،علاوه بر پرداختن به حکمت عملی خود،را موظف میدانند نظریات اخلاقی و فلسفهء اخلاقی خود را با مجموعهء نظام فکریشان در حکمت نظری ارتباط دهند.اسپینوزا،فیلسوف هلندی قرن هفدهم میلادی،از جهت عرضهء نظام فکری بسیار منسجم در حکمت نظری،در میان فلاسفه عقلی مذهب ممتاز است.در این نوشته سعی بر این است که مبانی نظری اسپینوزا در حکمت عملی را،در حدود ظرفیت یک مقاله،تحقیق و ارزیابی کنیم.ارزیابی کاملتر این مبانی،در ارتباط با اخلاق،بیان فضایل جزئی از دیدگاه اسپینوزا و گفتوگوهای فرعی مربوط به هریک را-که در خاتمه مقاله متذکر شدهایم،به فرصت دیگری واگذار میکنیم.
Machine summary:
"آنچه در مطالعهء اخلاق اسپینوزا میتواند مهم باشد،در مرحلهء نخست درک نظریات اخلاقی او و چگونگی ارتباط میان این نظریات با مبانی است؛اما اهداف جانبی دیگری نیز در مراحل بعد اهمیت دارند،از جمله: نخست-مشابهتها و مخالفتهای او با فلاسفهء پیشین و معاصر،در تمام ابواب،به ویژه، اصطلاحاتی که معانی جدیدی برای آنها ارائه کرده،مانند جوهر،عواطف،عقل،فعالیت، انفعال،اختیار خیر،شر،غایت و جز اینها،که برخی را به مناسبت موضوع مقاله،بدون بحث در درستی و نادرستی آن،خواهیم آورد.
از نظر اسپینوزا اختیار انسان شبیه اختیار خدا است،یعنی همانگونه که خداوند در فعل خودش-همچون ذاتش-تحت تأثیر عوامل بیرونی،از قبیل علت تامه،ناقصه،معد،غایت و امثال اینها نیست-و همین معنای مختار بودن اوست-انسان مختار نیز در فعلش به مقتضای ذات خود عمل میکند و به تعبیر دیگری که گذشت،فعال و پیرو عقل است.
همچنین تفسیر اختیار به این که فعل فاعل با شعور مقتضای ذات او بوده و معمول هیچگونه علت بیرونی،اعم از فاعلی و غایی،نباشد در مورد خداوند؛از دیدگاه فلسفی-نه کلامی و نه عرفی-قابل توجیه است و در سخنان فلاسفهء اسلامی هم آمده است(علامه طباطبایی 7631:343-443)،اما اطلاق همان معنا بر بشر و اختیار او،بر فرض که به نحوی توجیهپذیر باشد،ظاهرا ضرورتی ندارد؛ زیرا برای بشر،برحسب ذات امکانی او،اشکالی ندارد که تحت تأثیر عوامل فاعلی و غایی بیرون از ذات خود باشد،و هر نوع تأثری لزوما غیر عاقلانه نیست و حتی اگر انفعالی و عاطفی باشد باز هم هرگونه تأثر عاطفی لزوما غیر اخلاقی نیست."