Abstract:
به نام آنکه با قلم زبرجد بر دفتر یاقوت،نوشت و به آن سوگند یاد کرد:(ن و القلم و ما یسطرون)،و سلام او بر سید اولاد آدم،معتکف درگاه عزت و مجاور محلهی محبت؛انسانی که در خلوت«او ادنی»گام نهاد و به خلق عظیم آراسته شد. پیچیدگی وجود آدمیان و رازآلود و اسرارآمیز بودن آن به گونهای است که آرا و انظار در حوزهی انسانشناسی به تفوت درآمد و دشوارترین پرسش در این قلمرو،پرسش از چیستی او شد.گاه او را تکانگار و گاه دوانگار شناختهاند و در تفسیر هریک،شماری جند از تئوریها و نظریهها پدید آمد.اما در این سخن وفاق حاصل شد که انسان از سه ساحت به حدی است که یک واقعیت را نشان میدهد و تجزیهی آنها امری غیرواقعبینانه و یا غیرممکن میباشد. در این مقاله با توجه به پیوند ناگسستنی این سه ساحت،نخست به معنای «خلق»،«اخلاق»،«نظامهای اخلاقی»و«مسلکهای پرورشی»اشاره رفته،و پس از آن به تحلیل و بررسی نظام اخلاقی و روش تربیتی دین اسلام نگاه شده،و پرداخته شده است و به این نتیجه دست یافتیم که اخلاق پیامبر اسلام بازتاب اخلاق خداوند است.
Machine summary:
طبیعت اندیشهی قرآنی ما را بر آن میدارد که در تبیین نظام و زبان اخلاقی قرآن به سه لایهی موجود در گزارههای آن توجه داشته باشیم؛یعنی سه گروه متمایز را در مفاهیم اخلاقی قرآن از یکدیگر بازشناسی کنیم:1-گروه اول، گزارههایی است که دربارهی طبیعت اخلاقی خداوند وجود دارد و در قرآن با واژگانهای بسیار زیبا از این طبیعت سخن گفته شده و توصیف گردیده است؛ 2-گروه دوم،گزارههایی است که جنبههای مختلف آدمی را نسبت به ذات باری تعالی به عنوان آفریدگار انسان توصیف مینماید؛3-گروه سوم،گزارههایی است که دربارهی اصول و قواعد و قوانین مربوط به رفتار آدمیان سخن میگوید و میان افراد متعلّق به جامعهی اسلامی،ارتباطی خاص و نظم و پیوندی ویژهایجاد میکند.
گروه دو و سه از اخلاقیات انسانی است،با این تفاوت که گروه دوم ارتباط بنیادی اخلاقی میان انسان و خدا را سازوکار میدهد و به مقتضای مفاد آیات قرآن،این حقیقت که خداوند دارای طبیعت اخلاقی است و با انسان نیز از طریق اخلاق برخورد میکند،یک تعهد عظیم را در انسان به وجود میآورد که انسان نیز به سهم خودش در ارتباط با خدا رفتار و واکنش اخلاقی داشته باشد و این واکنش در مفاهیم تاخلاقی دین ظهور یافته است،اما گروه سوم مربوط است به بینش اخلاقی فرد نسبت به سایر افراد جامعهای که در آن زندگی میکند.
توجه به این نکته بسیار مهم است که گزارههای گروه اول در نظام اخلاق دینی که مربوط به طبیعت اخلاقی خداوند است،در گذر زمان در حوزهی دینشناسی به صورت نظریهای در باب صفات ربوبی بدان پرداخته شد و در قلمرو مباحث کلامی قرار گرفت و به مباحث خداشناسی مرتبط گشت و تعبیر اخلاق الهی را از دست داد؛همچنان که گزارههای گروه دوم به صورت نظریهای در حوزهی انسانشناسی و مباحث تربیتی و اخلاق انسان اختصاص یافت و گزارههای گروه سوم به صورت نظام گستردهی فقه اسلامی پرورده گشت.