Abstract:
در این مقاله سعی شده است به زمینهء اصلی شعر خاقانی که از آن به وصف و تکرار تعبیر شده است؛اشاره شود.وصف صبحگاهان،وصف ابزار موسیقی و بادهگساری موضوع اصلی این نوشته است.برای اینکه مسألهء تکرار در عین زیبایی یخصوص در مورد ابزار موسیقی در شعر این شاعر آشکارتر گردد؛به نحوهء کاربرد این نوع ابیات و بسامد آنها در دیوانهای چند شاعر معروف پیش از خاقانی نیز اشاره شده است تا خوانندگان به میزان علاقهبندی این شاعر به وصف و تکرار این مضمونها که با روشها و شگردهای بدیع بیان شده پی ببرند.
Machine summary:
"استعارههای شگفت و شخصیتبخشی به اشیای بیجان،از جمله عناصر بیانی است که به فراوانی از آن استفاده کرده و از این حیث شعر خود را پویا ساخته است: غالیهسای آسمان سود بر آتشین صدف#از پی مغز خاکیان لخلخههای عنبری (ص:420) پیش که طاووس صبح بیضۀ زرین نهد#از میبیضا بساز بیضۀ مجلس ارم (ص:259) موکب شاه اختران رفت به کاخ مشتری#ششمهه داد ده نهش قصر دوازده دری یافت نگین گم شده در بر ماهیی چو جم#بر سر کرسی شرف رفت ز چاه مضطری (ص:427) ولی آنچه در پردههای رنگارنگ صبح در شعر خاقانی بیشتر از امور دیگر جلوه میکند؛تصاویر مربوط به میادین جنگ و ابزارهای جنگی است: سلطان یک سوارۀ گردون به جنگ دی#بر چرمه تنگ بندد و هرا برافکند با بیست و یک و شاق ز سقلاب ترکوار#بر راه دی کمین به مفاجا برافکند (ص:136) صبح از حمایل فلک آهیخت خنجرش#کیمخت کوه ادیم شد از خنجر زرش (ص:215) صبح است گلگون تاخته شمشیر بیرون آخته#بر شب شبیخون ساخته خونش به عمدا ریخته (ص:377) شاه یک اسبه بر فلک خون ریخت دی را نیست شک#آنک سلاحش یکبهیک بر قلب هیجا ریخته (ص:379) خورشید زرین دهره بین صحرای آتش چهره بین#در مغز افعی مهره بین چون دانۀ نار آمده (ص:390) 2-2-2-وصف باده و بادهگساری وصف مجالس بادهگساری و وصف میو میکشان در قالب استعارههای زیبا یکی دیگر از مضمونهای تکراری دیوان خاقانی است که هرگاه شاعر فرصت پیدا کرده یا بهانهای به دست آورده؛به وصف آن پرداخته است."