Abstract:
دربارهء ابن خلدون،مستشرقان،عربها و ایرانیان بسیار گفته و نوشتهاند و چنانکه مشهور است،به استناد آراء و اقوال او در«مقدمه»،گاهی وی را پیشرو و پیشاهنگ در فلسفه تاریخ و جامعهشناسی خواندهاند؛اما پیش از التفات به برخی شباهتها یا اشتراکنظرها و تواردها میان او و فلاسفهء تاریخ و جامعهشناسان،لازم است به مبادی و اصول اندیشههای او توجه و به مقدماتی رسیدگی کنیم که با آن اصول و مقدمات امکان ورود او به مباحثی که طرح کرده، فراهم آمدهم است.بدون این توجه،بیتردید فهم ارای ابن خلدون ممکن نمیشود و چه بسا شباهتها ما را به ورطهء خطاهای بزرگ درافکند.ابن خلدون سنت متداول و مرسوم فلسفه را در حوزهء طبیعیات برای دنیاو آخرت بیفایده و در قلمرو الهیات آن را از دستیابی به معرفت مجردات عاجز دانسته است. مع ذلک،به قواعد منطق و برهان ارسطو اعتقاد دارد و عجیب آنکه برآن شده است تا برهان را در حوزهای به کار بندد که تا پیش از آن هرگز آن را از اقسام حکمت برنشمردهاند؛این حوزه،حوزهء تاریخ است.
Machine summary:
تقسیمبندی علوم: ابن خلدون در فصل ششم از کتاب اوّل،ضمن اظهار این مسأله که علم و تعلیم در عمران بشر امری طبیعی است،علوم را بردو قسم میداند:طبیعی که انسان با فکر خود بدانها دست مییابد و طریقهء آن بهران است،یعنی علوم حکمی فلسفی و دو دیگر علوم نقلی وضعی یا شرعی که همگی مستند برخبر از ناحیهء واضع شرعاند و برای عقل در آنها مجالی نیست مگر در الحاق فروع مسائل به اصول (ابن خلدون،مقدمه،ص 924-034 و 534؛ترجمهء مقدمه،ص 378-478 و 388-488).
این نکته با ذکر عبارات ابن خلدون دربارهء تصوف و کلام و به ویژه فلسفه روشنتر خواهد شد،اما پیش از آن لازم است از باب مقایسه،دو قول متفاوت در اینباره ییک از غزالی طوسی و دیگری از ملا عبد الرزاق لاهیجی آورده شود.
ابن خلدون در باب کلام طریقهء متکلمان متقدم کتاب ارشاد ابو المعالی جوینی را برای خوانندگان خود توصیه میکند و برای کلام،شأن و حیثیتی تاریخی قائل است و با اذعان به فواید آن برای مردم و طالبان آن علم مینویسد:«و خلاصه سزاست که بدانیم این دانش معروف به علم کلام در این روزگار برطالبان علم ضروری نیست، زیرا ملاحده و بدعتگذاران منقرض شدهاند و کار اهل سنت در آنچه نوشته و تدوین کردهاند،برای ما کافی است و احتیاج به ادله هنگامی است که به مدافعه و یاری پردازند»(همان،ص 059).