Abstract:
مقولهء نقطهء دید،مهمترین وجه ساختارروایی است و به کمک آن میتوان به گفتمان روایی،ساختار داد.نقطهء دید یک نظام متنی است که دسترسی خواننده یا بیننده یک تابلو را به معنا هدایت میکند.«نقطهء دید»یکی از سازوکارهایی است که روی خواننده تأثیر میگذارد.با انتخاب این یا آن زاویهء دید میتوان عناصر تابلو،فیلم یا قصه را از زاویههای گوناگون مشاهده کرد و به گفته شکل متغیری داد.با روبهرو شدن با یک گفته یا یک متن،در اصل به دنبال یک ذهن شناسنده هستیم که این گفته را به وجود آورده است.شناخت ایت ذهن شناسنده و بررسی فن«نقطهء دید»بسیار مهم است.پس بدین منظور در این مقاله تلاش میشود برای پرسشهای زیر پاسخی پیدا کرد: چگونه میتوان این ذهن شناسنده یا ذهنهای شناسنده در یک تابلو،یک فیلم یا در یک متن ادبی را کشف کرد؟ چهکسی یا کدام نظامی آن جهتگیری رفتاری بیننده را که راهنمای او در قرائت یک سکانس خاص است،فراهم میکند؟ آیا اصولا میتوان طبقهبندی از این نظام داشت؟ بههمین خاطر،ابتدا رابطهء عمل روایت با وجوه و سپس رابطهء وجوه با دورنمای روایتی را مشخص میکنیم.سپس،جایگاه دورنمای روایتی یا نقطهء دید را نشان خواهیم داد؛و در پایان،به خود مسئلهء دورنمای روایتی میپردازیم.
Machine summary:
"پس بدین منظور در این مقاله تلاش میشود برای پرسشهای زیر پاسخی پیدا کرد: چگونه میتوان این ذهن شناسنده یا ذهنهای شناسنده در یک تابلو،یک فیلم یا در یک متن ادبی را کشف کرد؟ چهکسی یا کدام نظامی آن جهتگیری رفتاری بیننده را که راهنمای او در قرائت یک سکانس خاص است،فراهم میکند؟ آیا اصولا میتوان طبقهبندی از این نظام داشت؟ بههمین خاطر،ابتدا رابطهء عمل روایت با وجوه و سپس رابطهء وجوه با دورنمای روایتی را مشخص میکنیم.
نقطهء دید اساسا به این پرسش پاسخ میدهد که:چه کاری-توسط چهکسی-ماده را به معنا تبدیل میکند؟ بحث روایت،از کنش اصلیایی به نام عمل روایت تشکیل شده است و خود عمل روایت مربوط به سازماندهی قصه4در یک روایت5 است که اینروایت قصه را نمایش میدهد و برای روایت کردن هر قصه باید یک وجه رایتی را انتخاب نمود.
اکنون میتوان گفت که در کنار پرسش وجهی که روش کموبیش مستقیم و فوری را مشخص میکند- روشی که قصه به وسیله آن نشان داده میشود-پرسش راوی تخیلی مطرح میشود،به این دلیل که راوی تخیلی همیشه در یک متن وجود دارد (31).
تقابل بین راوی-کنشگر دارای این ویژگی است که مرکز جهتگیری71و زاویهء دید خواننده را تعیین میکند و به کمک این تقابل میتوان در درون شکلهای روایتی اصلی(یعنی«روایت دنیای داستان ناهمسان»و«روایت دنیای داستان همسان»)،ترکیبات اصلی اینگونههای روایتی را تشخیص داد.
instances با«من»سوبژکتبو و یک دورنمای«بیطرف»و بدون حضور هیچ ذهنی با یکدیگر جمع میشوند؟ لینت ولت از این تقابل بین راوی-کنشگر استفاده میکند؛ زیرا درنظر او،این تقابل مرکز جهتگیری و زاویهء دید خواننده را مشخص میکند."