Abstract:
داتشمندان از قدیم الایام انسان را موجودی اجتماغی معرفی کردهاندء و اسان از زمانی که در
جهت فعلیت بخشیدن طبع مدنی خود به تشکیل اجتماعات پرداخت با حکومت سروکار پید! کرد. و در
جوامع بشری عدهای بر سایرین حکومث کردند. چرا کسانی نسبت به سایرین این امتیاز را پیدا
میکنند تا بر دیگران حکومت کنند؟ امتیاز و مشروعیت حکومت کردن آنها از چه تاحیهای اخذ میشود؟
و نهایتا چه افرادی میتوانند مدعی شوند که حکومت آنها مشروعیت دارد؟ اینها سووالاتی است که
بسیاری از دانشمندان و متفکران در طوّل"تاریخ درصده پاسخ گویی به آن برآمدهاند و ظهور مکاتب
سیاسی - فلسفی براساس آن پاسخهاست. از طرفی سعادت جوامع بشری در گروی یافتن پاسخی
صحیح و عمل به آن میباشد. علی(ع) که خود یکی از پیشوایان و حکام صدر اسلام میباشد. در زمینه
حکومت و شرایط حاکم و مضروعیت قدرت او نظریات جالبی دارد شناخت این دیدگاه و مقایسه آن با
نظریات سایر دانشمندان ما را به شناخت فلسفه سیاسی اسلام رهنمون میگردد. از طرف دیگر
متفکران جهان امروز به ضعف دیدگاههای سیاسی موجود پی برده درصدد اصلاح آنها و یا شاید
جایگزینی تنوری جدیدی باشند.
شاید بتوان گفت نظریة علی (ع) در این زمینه پاسخگوست. مضافا اینکه از موارد مبتلا به جامعة
امروزی ما این سووال است که چه کسی باید حکومت کند؟
مقاله حاضر پژوهش گونهای در نظریات مولاعلی(ع) در رابطه با این سوّال و پاسخ آن میباشد
که از طریق بررسی کتاب ارزشمند نهچ البلاغه صورت گرفته است.
Machine summary:
امام علی(ع)نیز به این امر توجه داشتهاند و داشتن حاکم را امری ضروری میداند بطوری که در بین جامعهای که حاکم ندارد و جامعهای که حاکم تبهکار دارد دومی را ترجیح میدهد بهعبارتدیگر از نظر او نمیتواند جامعهای بدون حاکم باشد حال چه این حاکم عادل و چه ستمگر باشد: «و لابد للناس امام برا او فاجرا»ترجمه:مردم را حاکمی باید نیکوکار یا تبهکار اما چه کسی باید حکومت کند؟این دومین مسأله مطرح در فلسفۀ سیاسی است.
بهعبارتدیگر در میان جوامع مختلف اینکه چه افرادی حاکم و فرمانروا و چه افرادی محکوم و فرمانبردار باشند فصل ممیزهای است که این دو طبقه را از هم متمایز میسازد و به اولی مشروعیت حکومت بر دیگران میبخشد حال این فصل ممیزه چیست؟از کجا میآید؟اصلا حق حاکمیت و رهبریت جامعه حتما بایستی از جایی اخذ شود یا هر فردی بدون داشتن امتیاز و حقی میتواند مدعی رهبری و حاکمیت مردم گردد.
زور و قدرتی که بالاترین امتیاز آن جلوگیری از هرجومرج و بیقانونی است و مردم هم برای دوری از عوارض ویرانگر آن عملا آن حاکم را میپذیرند و پذیرش عملی نوعی موافقتی است که آدمیان در میان خود انجام میدهند و این همان قرارداد طبیعی-اجتماعی است و پذیرش حاکم حتی بر خصوصیات ضروری او در حکومت مقدم میباشد(ریچار پابکین، 1402:109-107 و هالینگ دیل،1364:140-139).
از بررسی این بیانات میتوان به این نتیجه رسید که مردم نقش اساسی در تعیین حاکم و رهبر جامعه دارند و بایستی از روی اختیار و آزادی و از روی شناخت کامل امام و فرمانروایی تعیین کنند که شایستگی او از ناحیۀ خداوند بهطور مستقیم یا به صورت غیرمستقیم یعنی داشتن ویژگیهای اعلامشده تأیید شده باشد و از اینجاست که مسأله ویژگیهای حاکم و رهبر جوامع اسلامی مطرح میشود.