بازتاب - Journal هفت Introduction and review

"اما حالا که می‌خواست از آن دست بکشد چندان هم‌ به نظرش ناخوشایند نمی‌رسید»شایدها،اما و اگرها پایان این‌ ماجرا و کل داستان را در هاله‌ای از ابهام فرومی‌برد و خواننده‌ نیز همچون ایولین معلق و سرگردان در بیم و امید به سر می‌برد. » چه چیزی ایولین را پایبند این زندگی می‌کند؟«خانه!» وقتی او جوانب فرارش را می‌سنجد،دغدغه‌های ابتدایی و پست او آشکار می‌شود:«در خانه به‌هرحال سرپناه و غذایی برایش‌ فراهم بود،دوروبرش کسانی بودند که تمام عمر می‌شناخت‌شان»و البته کار و درآمدی هم داشت و«گاهی‌ وقت‌ها هم‌[پدرش‌]خوش‌اخلاق می‌شد»از دست دادن این‌ موقیت‌های پیش‌پاافتاده برایش ترسناک است. مادری که‌ جویس با ابهامی معنی‌دار آن را می‌شناساند کسی که مورد احترام مردم نبوده و پدرمی‌خواست به خاطر او بلاها بر سر ایولین بیاورد و ما نمی‌دانیم دلیل این رفتار چه بوده است. دوم این که خانم‌ ترقی قرار است به زودی به ایران بیایند و قول و قرارهای اولیه را برای انجام یک مصاحبهء اختصاصی با ایشان گذاشته‌ایم(بی حرف پیش!)،و طبعا«نگاه ماه»با مصاحبهء اختصاصی مزهء دیگری‌ دارد."