Abstract:
از جمله قشرهای تأثیرگذار بر تحولات و اوضاع اجتماعی شیعیان در بغداد،افراد و اشخاص صاحبنام شامل دانشمندان،رجال،بزرگان و نقیبان بودند.پیش از ورود سلجوقیان به بغداد،محافل علمی و حوزه علمیه در این شهر رونق بسیار داشت که در رأس آن شیخ الطائفه طوسی(م 460)بود،ولی با ورود سلجوقیان به بغداد،عرصه بر علمای شیعه تنگ شد و با مهاجرت وی به نجف حوزه علمیه نیز از این شهر به نجف منتقل گردید و بغداد مرکزیت علمی خود را برای شیعیان از دست داد.در چنین شرایطی،حضور علما و دانشمندان در بغداد به شدت کاهش یافت،اما در برخی مقاطع،حضور و فعالیت برخی از علما و دانشمندان شیعه در بغداد محسوس بود.نقیبان علوی در بغداد از گروههای تأثیرگذار بر اوضاع اجتماعی شیعیان بودند.یکی از خاندانهای مشهور و باسابقه شیعه،خاندان«طاووس»است کهاز شهر حله بودند.این خاندان افزون بر نسب درخشانی که آنها را به خاندان پیامبر صلی الله علیه و اله میرساند،پایگاه والای علمی و اجتماعی داشتند،بهگونهای که کسانی از این خاندان،مقام نقابت طالبیان را در اواخر دولت عباسی و ایلخانی به عهده داشتند.مشهورترین فرد این خاندان رضی الدین علی بن طاووس است که بررسی نقش وی در مقاطع گوناگون مفید می نماید.در این مقاله درصدد پاسخگویی به دو سؤال هستیم: 1-موضع ابن طاووس در برابر قدرت سیاسی معاصر خود(خلافت عباسی و مغولان)چگونه بود؟ 2-سید بن طاووس در سقوط بغداد چه نقشی داشت؟
Machine summary:
"پس از سقوط بغداد،سید بن طاووس برای دفع شر مغولان به شیوه همکاری حساب شده با آنان روی آورد؛برای مثال، هنگامی که پس از فتح بغداد،هولاکو علما را در مدرسه مستنصریه بغداد گرد آورد و از آنها خواست در مورد افضل بودن سلطان کافر عادل بر سلطان مسلمانان جائر فتوا دهند، در پاسخ به این تقاضا،علمای حاضر سکوت کردند؛اما ابن طاووس این رأی را صادر کرد و با قلم نوشت که سلطان کافر عادل از سلطان مسلمان جائر افضل است و پس از او علمای دیگر هم نظر خود را نوشتند2.
سؤالی که مطرح میشود این است که علت اتخاذ چنین موضعی از سوی ابن طاووس چه بود؟آیا سید طرفدار سقوط خلافت عباسی بود که حکم افضل بودن سلطان کافر عادل را بر سلطان مسلمان جائر صادر کرد؟ در این باره نمیتوان چنین نظری را به طور قطع ارائه داد؛زیرا همانگونه که از قول سید بن طاووس نقل کردیم،وقتی قصد مغولها برای حمله به عراق آشکار شد، سید از خلیفه تقاضای سفارت نزد مغولها را نمود تا شرایط صلح را ایجاد کند و بر این خواسته اصرار هم ورزید،اما فایدهای نبخشید.
این روایت شاید تأثیری اندک در دیدگاه ابن طاووس داشته،ولی به عنوان یک علت اساسی و مهم چندان مورد اعتنا نمیباشد و میتوان گفت سیاست دولتهای موجود و شرایط محیطی و همچنین شخصیت علما از عوامل اساسی در رکورد و شکوفایی حوزه علمیه و تحول اندیشهها میباشد؛زیرا هنگامی که یک حکومت با دادن آزادی بحث و نظر،میدان فعالیت اهل مذاهب و فرق را باز میگذارد،عهدهداران حوزههای علمیه برای سدسازی در برابر سیل فکری آنها،باید علوم و فعالیتهایی را که بیشتر در این پیشگیری مؤثر است،مورد توجه قرار دهند و مانع سقوط پایگاه فکری مکتب تشیع از یک طرف و جلوگیری از رشد و توسعه افکار مخالف از دیگر سو شوند؛ آنچه آشکار میسازد که دین و سیاست با یکدیگر وابستگی نزدیک دارند و حوزههای جداگانهای را در اذهان مسلمانان تشکیل نمیدهند."