Abstract:
موضوع این مقاله اخلاص در نهج البلاغه و پاره ای از متون ادبی-عرفانی می باشد و پس از مطالعه در کتابهای: کشف المحجوب هجویری. تذکره الاولیای عطار، بوستان سعدی، چهار دفتر اول مثنوی و مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه عزّالدین محمود کاشانی، خوشبختانه نتایجی که حاصل شد بیانگر استفاده وسیع بوجود آوردندگان این آثار کم نظیر، از دریای بیکران نهج البلاغه در حدّی گسترده بود و ظاهر شد که آن غوّاصان ماهر از این دریای ناپیدا کرانه گوهرها صید کرده و در آثار خود نشانده اند و از کلام درر بار امام اول بهره ها برده اند این استفاده در مواردی ترجمه سخنان آن امام بزرگوار است و در مراحلی نیز آثار خود را با مفهوم و مضمون کلام امام جاودانه ساخته و در عباراتی هم مصداق کلام شیر خدا را در عبارات و اشعار خود بازتابانده اند.
Machine summary:
"سعدی درموارد بسیاری از بوستان نیز درصفحات : 273،279، 280، 282، 284، 285، 288، وباز 288، 289، 290، 291، 292، 294، 298، 316، 331، 333و 340 دربارة اعمال کسانی که خدا را بالاترین هدف خود می دانندقلم فرسایی کرده اینک نمونه هایی ذکر می کنیم : دربارة «رضوان من الله اکبر» که مفهوم این کلام قرآنی درجای جای زندگی واعمال واقوال مولا جاری است وبارها وبارها آن را در کلام خود تکرار نموده وسعدی نیز با قلم سحر آفرین وزبان شیرین خود سخن ها دارد از جمله: خـوشـا وقـت شـوریدگان غمش اگـر زخـم بـیـنـنـد وگـرمرهمش گـدایـانـی از پـادشـاهـی نـفــور بـامـیـدش انـدر گـدایـی صـبـور دمـادم شـراب الــم درکــشـنــد وگـر تـلـخ بـیـنـنـد دم در کـشند بـلای خـمـار اسـت در عیش مل سـلـحـدار خــارسـت بـا شاه گل نه تلخست صبری که بر یاد اوست که تلخی شکر باشد از دست دوست مـلامـت کـشـانـنـد مـسـتان یار سـبـکـتـر بـرد اشـتـر مـسـت بار اسـیـرش نـخواهد رهایی ز بـنـد شـکـارش نـجوید خلاص از کمند سـلاطـین عـزلـت گـدایـان حـی مـنـازل شـنـاسـان گـم کـرده پـی بـسـروقـتـشـان خلق ره کی برند که چون آب حیوان بظلمـت درند ونیز: یکی پیش شوریده حالی نبشت که دوزخ تمنا کنی یا بهشت بگفتا مپرس از من این مـاجـرا پسندیـدم آنـچ او پسندد مرا وباز داستان کسی را می گوید که « خرده بر شاه غزنین گرفته» که ایاز حسنی ندارد وگل بی رنگ وبویی بیش نیست واین سخن بگوش محمود رسیده وموجب رنجش او می شود و می گوید : که عشق من ای خواجه بر خوی اوست نـه بـر قـد وبـالای نـیکوی اوست شـنـیـدم کـه درتـنـگـنـایـی شتر بـیـفـتـاد وبـشـکـست صندوق در بـیـغـمـا مـلـک آسـتیـن برفشاند وزآنـجـا بـتـعـجـیـل مرکب براند سـواران پـی درو مـرجـان شـدند زسـلـطـان بـیـغـمـا پریشان شدند نـمـانـد از وشـاقـان گـرد نـفـراز کـسـی درقـفـای مـلـک جـزایـاز نـگـه کــرد کـای دلــبـر پـیــچ پیــــــچ زیـغـمـاچه آورده ای ؟ گفت هیـچ مــن انــدر قـفـای تـو مــی تـاخـتــــــم زخــدمـت بـه نـعـمـت نپـرداخــتم گــرت قـربــتـی هـسـت در بـارگـــــاه بـخـلـعـت مـشـو غافـل از پادشــاه خـلاف طـریـقـت بــود کـــاولـــــیـــا تـمـنـا کـنـنـد از خـدا جـز خــــدا گر از دوست چشمت براحـسان اوست تو دربند خویشی نه در بند دوست وباز: ره عـقل جز پیـچ درپیچ نـیـست بـر عارفان جر خدا هیچ نیست که هامون ودریا وکوه وفـلـک پـری وآدمـیـزاد و دیو وملک همه هرچه هستند از آن کمترنـد که با هستیش نام هـسـتی برنــد این ابیات وصدها بیت دیگر که مانند ستاره درآسمان بوستان می درخشند ، اگرچه اکثرا برگرفته از داستان های پیش از زمان سعدی است که : « با حله تنیده زدل وبافته ز جان » فکر سعی به این رنگ قشنگ ترسیم شده ولی درحقیقت جلوه های مختلف سخنان مولای متقیان ، حضرت علی علیه السلام هستند که نمونه های آن در مباحث مشابه کتابهای قبلی ، ارائه شد واینکه ترجمة مواردی متفاوت با آن شواهد در معرض دید خواننده محترم قرار میگیرد: واین مثالها برای عبارات عطار در تذکره الاولیا نیز شهادت می دهد."