Abstract:
بازتاب واقعه کربلا در آثار شاعرانی چون سنایی، خاقانی، عطار، سعدی، مولانا و استاد شهریار با توجّه به شرایط و اوضاع اجتماعی، سیاسی و مذهبی دوران شاعران یکی از مضامین قابل توجهی است که در دیوان این شعرا به چشم می خورد از محتوای اشعار این شاعران چنین برمی آید که واقعه کربلا دو بخش عمده را به خود اختصاص داده است:
1- در برخی از اشعار این شعرا، واقعه کربلا به عنوان سمبل ستمگری و اوج بی رحمی و وحشیگری و قساوت قلب یک بشر مطرح شده و شاعر هر جا که خواسته این صفات رذیله را بیان کند آنها را با وقایع کربلا مقایسه کرده است.
2- بخش دوّم، اشعاری است که شاعر به عمق مساله توجّه داشته و خواسته آگاهیهای بیشتری از آن وقایع در اختیار خوانندگان قرار دهد و بدین وسیله ضمن انتباه خواطر پیام مورد نظر خود را بهتر و بیشتر در دلها رسوخ دهد.
در هرحال این بازتاب نشانگر این است که شاعران از روی باور قلبی و با صداقت تمام با بیان این واقعه در ترویج و گسترش فرهنگ عاشورا در زمان حیات خود، نقش بسزایی را ایفا کرده اند.
Machine summary:
"خلاصه داستان: شاعری غریب در روز عاشورا وارد شهر حلب می شود و مردم را در عزا و سوگواری می بیند و اینگونه می پرسد: پرس پـرسان می شد انـدر افتـقاد چیست این غم بر که این ماتم افتاد این رئیس زفـت بـاشد کـه بمـرد این چنیـن مجمـع نباشد کار خرد نام او و القـاب او شـرحـم دهـید که غـریبم من، شمـا اهـل ده ایـد (همان، ص869) اما جواب عتاب آمیز می شنود: آن یکی گفتش که هی دیوانه ای تـو نـه ای شیعـه عـدو خـانه ای روز عـاشورا نمی دانی کـه هست مـاتم جـانی که از قـرنی به است (همان، ص869) اما شاعر در جواب می گوید: گفت آری لیـک دور یــزیـد کی بدست این غم چه دیراینجارسید چشم کوران آن خسارت را بدید گـوش کـران آن حـکایت را شنیـد خفته بـودستید تـا اکنـون شمـا که کنـون جـامه دریـدیت از عــزا (همان، ص869) و مولانا ازاین داستان اینگونه نتیجه گیری می کند و از زبان شاعر می گوید: بدترین مرگ ها، مرگی است که ناشی از خواب غفلت باشد و مولانا عاشورائیان را «خسروان دین» معرفی می کند و می گوید: اگر روح آنان از چنین زندان جسته است پس وقت شادی است نه عزا و ماتم: چونکه ایشان خسرو دین بوده اند وقت شـادی شد چـو بشکستـند بنـد سـوی شـادروان دولـت تـاختند کنــده و زنجـیر را انـداختـند (همان، ص869) و در ادامه می گوید اگر شما از احوال واقعی آنها باخبر بودید، اینگونه ناله و شیون نمی کردید زیرا که آنان در روز عاشورادر این حال و مقام بودند: روز ملکست و گـش و شاهنشهی گـر تـو یک ذره از ایشان آگهی ور نه ای آگه برو برخود گری زآن که در انکار نقل و محشری (همان، ص869) شمر و یزید شمر و یزید در اشعار مولانا نیز از نمادهای منفی می باشد و تقابل نمادهای امام حسین(ع) و شمر و یزید در تشبیه های مولانا جالب و زیباست: دلست همچـو حسیـن و فـراق همـچو یـزید شهیـد گشتـه دو صـدره به دشت کـرب و بلا (دیوان شمس، 1382، ص134) شب مرد و زنده گشت حیاتست بعد از مـرگ ای غم بکـش مـرا که حسینـم تـویی یـزیـد (همان، ص355) و گاهی یزید در شعر مولانا نماد «سیرت بد» است: در زهد اگـر مـوسی و هـارون آیی وانـگاه چـون جبـرئیل بیرون آیی از صورت زهد خود چه مقصود ترا در سیـرت اگـر یزید و قارون آیی (همان، ص1482) خـاقانی خاقانی در بیتی رسا و موجز، از واقعه کربلا و شخصیتهای آن به صورت نمادین در بیان وصف حال خود بهره جسته است: امام حسین(ع) : نماد مظلومیت."