Abstract:
*پدیدهء جهانی شدن به یکی از مباحث مهم روابط بین الملل تبدیل شده است.این پدیده که عرصهء گستردهای از حوزههای اجتماعی،اقتصادی،سیاسی و فرهنگی جامعهء بشری را شامل میشود،به گونهای تأثیرگذار بر نهادهای بین المللی عمل میکند.رابرت هلتن در کتاب جهانی شدن و دولت-ملت به کالبدشکافی روند جهانی شدن و بررسی چیستی و چرایی تأثیرات آن به رابطهء میان جهانی شدن و نقش حاکمیت دولتها میپردازد.مقالهء ملت-دولت در پدیدار جهانی شدن ضمن معرفی کتاب هلتن به دیدگاههای نویسنده که در صدد ارائه تحلیلی متعادل از نقاط قدرت و ضعف این پدیده است نیز اشاره میکند. *تبیین و تحلیل سیاست بین الملل در قرن گذشته مستلزم شناخت کامل پدیدههای بین المللی،کشف روابط علی و تعیین حدود و چگونگی تأثیرگذاری آن بر روند تحولات بین المللی است.پیتر کالوسورسی در کتاب جدید خود با عنوان سیاست جهانی از 1945 با پرداختن به جنگ سرد و عواقب آن،زمینهء تحلیل و درک سیاست جهانی دو ابرقدرت به ویژه آمریکا در بعد از اتمام این دوران را فراهم میکند.در این نوشتار،نویسنده ضمن مرور مختصر بر موضوعات اصلی کتب،به برخی از نکات تکمیلی که در تبیین واقعی و کاملتر سیاست بین الملل ضروری است.اشاره نموده است. *ماجد فخری در کتاب مشهورش با عنوان نظریههای اخلاقی در اسلام با تقسیمبندی نظریههای اخلاقی سودای آن دارد که بنیانهای تفکر اخلاقی در اسلام را باز شناسد.وی برای استخراج نظریههای اخلاقی به تفصیل به دیدگاههای مذهب اسلامی و آرای فیلسوفان باز میگردد.مقاله حاضر،اگرچه به این نکته اشاره میکند که نویسنده به اخلاق عرفانی و صوفیانه اسلام و همچنین به ابعاد علمی اخلاق اسلامی نپرداخته،اما در عین حال آشکار میسازد که تلاش ماجد فخری و کتاب وی به عنوان یکی از جامعترین و جدیدترین منابع در حوزه اخلاق اسلامی جایگاه ارزندهای دارد.
Machine summary:
"در واقع این پرسش مطرح میشود که آیا روند جهانی شدن-در صورتی که آن را به عنوان واقعیتی مسلم بدانیم-منجر به فرسایش حاکمیت دولتها میگردد و اقتدار داخلی آنها را در چارچوب واژه حقوقی تعریف شده ملت-دولت به چالش میطلبد؟ در واقع پاسخ به آن،نگرانی اصلی نویسندهء کتاب را تشکیل میدهد،لذا در این رابطه وی موضوعاتی از جمله«نوع درک از جهانی شدن، اقتصاد جهانی،سازمانها،شبکهها،چالش جهانی شدن،وجود یک جامعه سیاسی جهانی، ناسیونالیسم و قومیت،همگونی یا قطببندی فرهنگی»را مورد بررسی و ارزیابی قرار میدهد.
اما آنچه که وی به عنوان قلب مصادیق روند جهانی شدن اقتصادی و تأثیر آن بر ملت-دولتها نام میبرد و بر آن تأکید دارد- همچنانکه پیشتر بدان اشاره شد-نقش شرکتهای چندملیتی است،با این تفاوت که در اینجا بیشتر بر نقش منفی شرکتها توجه میشود که موجب تضعیف ظرفیت ملتها در تعقیب یا حفظ دولتهای رفاهی،مبتنی بر بازتوزیع منابع نسبت به آنهایی هستند که ناتوان از تأمین یک زندگی مناسب از تعاملات بازاری میباشند.
درحالیکه سیاست جهانی یک واقعیت معاصر بهشمار میرود،واضح است که ناسیونالیسم و سیاست هویت ملی برابر با ابعاد مهمی از جهان معاصر،از بالکان و اروپای شرقی تا بسیاری از بخشهای جهان غرب و نیز 1-اقتصاد جهانی در قالب شرکتهای چندملیتی/بازارهای سرمایه جهانی 2-هیأتهای فراملی در قالب هیأتهای اقتصادی نظارتی؛همچون بانک جهانی، سازمان تجارت جهانی،سازمان ملل متحد،اتحادیه اروپا 3-حقوق بین الملل در قالب کنوانسیونهای حقوقی تأیید شده از سوی دولتها و دادگاههای ملی،سازمان ملل و منشورها و کنوانسیونهای اروپایی 4-بلوکهای قدرت و قدرتهای هژمون در قالب ناتو در حال توسعه میباشد."