Abstract:
ارسطو در چهار دشواری نخستین کتاب بتا به بحث از امکان یک علم کلی به موجودات پرداخته است.در این مقاله به رفع ابهام از صورت این دشواریها پرداخته شده و نشان داده شده است که عمدهی این دشواریها ناظر به علم کلی افلاطون(دیالکتیک)هستند.ارسطو منتقد امکان«دیالتیک»افلاطونی است و علم «موجود بما هو موجود»را به عنوان بدیلی برای آن پیشنهاد می کند.
Machine summary:
"اولین مشکل پیش روی این بر نهاد این است که این مبادی به نحو مشابه به همهی علوم مربوطند،پس چرا یک علم خاص باید به آنها بپردازد؟و اگر قرار است یک علم خاص به آن بپردازد-چرا که به هر جهت ممکن نیست که همهی علوم به این مبادی بپردازد-چرا علمی که علم جوهر است باید چنین علمی باشد؟چنانکه در متن آمده به نظر میرسد که علم جوهر ویژگی خاصی برای پرداختن به این موضوعات نسبت به علوم دیگر ندارد؛اما اشکال مهمتری هم وجود دارد: «و درعینحال،علم به مبادی نخستین به چه طریق ممکن است؟چرا که ما هم اینک به چیستی هرکدام از آنها در واقع آگاهیم(حتی علوم دیگر اینها را به عنوان امور شناختهشده به کار میبرند)اما اگر علمی برهانی وجود دارد که به آنها میپردازد،ناگزیر باید جنس زیرینی باشد و برخی از مبادی باید عوارض برهانناپذیر[آن جنس]باشند و برخی دیگر باید اصول متعارف باشند(چرا که ممکن نیست برای همهی مبادی برهان وجود داشته باشد،چرا که برهان باید از مقدمات معینی آغاز کند و دربارهی موضوع خاصی باشد و عوارض خاصی را اثبات کند)؛بنابراین،این نتیجه لازم میآید که همهی عوارضی که به اثبات میرسند باید به طبقهی واحدی تعلق داشته باشند،چرا که همهی علوم برهانی این اصول متعارف را به کار میبرند.
حال پرسش این است که آیا این«علم جوهر ما»به همهی جواهر میپردازد یا به برخی؟اگر[بر نهاد]علوم متعدد به جواهر مختلف بپردازد با این مشکل روبروییم که تعیین کنیم کدام یک از این علوم،علم مورد جستوجوی ماست؟و از طرف دیگر اگر علم واحد به همهی انواع جواهر بپردازد،«یک علم برهانی خواهد بود که به همهی عوارض میپردازد»؛یعنی باز با لازمهی غیر قابل پذیرشی روبروییم ارسطو برای اینکه اثبات کند چنین لازمهای از فرض ما لازم میآید نشان میدهد که در علوم برهانی تحقیق در عوارض یک موضوع به همان علمی تعلق دارد که به موضوع میپردازد."