Abstract:
عموما تصور می شود که نیوتن از بدو کاوش های طبیعت شناسانه اش دارای روشی بوده که همواره از آن آگاهانه پیروی می کرده است و دو کتاب بسیار تاثیرگذارش، اصول ریاضی فلسفه طبیعی و علم الابصار، مولود پیروی از آن روش است. اما اینشتاین هشدار می دهد که اگر می خواهید چیزی از فیزیکدانان درباره روش هایی که به کارگرفته اند بدانید ”به حرف های آنها گوش ندهید، وتوجه خود را معطوف به اعمال آنها کنید.“ با توجه به هشدار تامل انگیز اینشتاین، در این مقاله کوشیده ام تا اوﻻ آنچه نیوتن در طبع های مختلف علم الابصار درباره روش علمی و قواعد روش شناختی اش اظهار کرده مورد بازیابی و شناسایی قراردهم. ثانیا، تلاش شده تا آنچه را نیوتن در عمل انجام داده شناسایی و ارائه کنم. در جریان این بازشناسایی ها، آشکار می شود که میان آنچه نیوتن درباره روش کار و کاوش گفته وآنچه در عمل انجام داده تغایر و تعارضات آشکاری وجود دارد. همچنین، این کاوش آشکار می کند که ابدا چنین نبوده که از ابتدا نیوتن به یک مجموعه خاصی از قواعد روش شناختی آگاهی داشته و از آنها آگاهانه پیروی کرده است. نیوتن تنها پس از مواجهه با سیل خروشانی از انتقاداتی که متوجه طبع اول اصول ریاضی شد به قواعد روش شناختی روی آورد. در طبعهای مختلف کتاب علم الابصار در سال 1704، 1706، 1717، نیوتن به تدریج به طرح قواعد و اصول روش شناختی و مابعدالطبیعی ای می پردازد تا نظریات طبیعت شناسانه اش مقبول و موجه شود.
Machine summary:
"اما روپرت هال کاملا محق است سؤال کند پس سخن آغاز علمالابصار که "هدف من در این کتاب تبیین خواص نور توسط فرضیه نیست بلکه طرح و اثبات آن خواص توسط استدلال و آزمایش است" چیست و چرا پیشتر، مثلا در سخنرانیهای نوری دهه هفتاد ویا در اصول(1687)، از این قبیل اعلام مواضع روششناختی بسیار صریح و راهبردی هیچ خبری نمیتوان یافت؟ و به هرحال، این تغییر در اسلوب صورتبندی و اعلام آرای نیوتن معلول چه عواملی است؟ پاسخ، خیلی ساده، این است که شیوه یا روش کاریای که نیوتن بواقع درباره پدیدارهای طبیعی به کار میبسته تغییر نکرده است.
در حالیکه وظیفه اصلی فلسفه طبیعی اینست که بدون ابداع فرضیه، استدلال خود را از پدیدارها آغاز کند، و علل را از آثار استنتاج کند، تا به همان علت اول برسیم که مسلما مکانیکی نیست؛ و نه فقط سازوکار جهان را آشکار کنیم که عمدتا سؤالاتی را از این قبیل حل کنیم: چه چیزی در مکانهایی تقریبا خالی از ماده وجود دارد، و از کجاست که خورشید و سیارات جذب یکدیگر میشوند، بدون مادهای چگال میان آنها؟» (همان، 369) نیوتن در ادامه، سؤالاتی درباره حوزههایی بسیار متنوع مطرح میکند و در نهایت نتیجه میگیرد که: «آیا از پدیدارها چنین به نظر نمیآید که موجودی غیرمادی، حی، هوشمند، و همه- جا- حاضر وجود دارد که در فضای نامتناهی، گویی در حس خود، خود اشیاء را بلاواسطه میبیند، و آنها را کاملا درک میکند، وآنها را با حضور بلاواسطهشان نزد خود بطور کامل فهم میکند."