Abstract:
مرگ و زندگی را در حکمیت جامعه و نظام در پی داشته باشد. در این نوشتار برآنیم که ضمن ارائه تعریفی دقیق از مصلحت و حقیقت ارتباط آندو را در ساختار نظام بیان نموده و اشتراکات و افتراقات آن را با مصالح مرسله توضیح دهیم.هرگاه سخن از اساسیترین ویژگی نظام حقوقی امامیه که امروزه مبناء ملاک قوانین کشور است به میان میآید فورا مقوله مصلحت و جایگاه آن به ذهن خطور میکند و اصطلاحا این معنا در اندیشهء آشتایان به ساختار حقوقی ما متبادر میگردد.زیرا فراوان در منابع احکام و آراء فقها میخوانیم که در مورد بارزترین نشانههای حقوقی ما میفرمایند که احکام و قوانین ما بر مصالح و مفاسد نفس الامری مبتنی میباشد و در تعریف و تبیین احکام پنجگانه تکلیفی هم مصلحت و مفسده ملزمه را مشخصه شناخت وجوب و حرمت و غیرملزمه بودن آنها را نشان کرامت و استحباب بیان میدارند و همچنین معتقدند چنانچه برآیند مصلحت و مفسدهای در موردی صفر بود و هیچکدام بر دیگری رجحانی نداشت حکم مباحات پدید میآید. بهرحال در گذراندن عمر خود در جامعهای که زندگی میکنیم بر این نکته به خوبی واقف گشتهایم که هرچند احکام قوانین عبادی و شخصی اموری بسیار با ارزش در حیات دنیوی و اخروی ما هستند لکن احکام و قوانین اجتماعی در حوزههای مختلف سیاسی،فرهنگی،اقتصادی،قضایی،و سایر حوزههای اجتماعی مقولاتی بسیار با اهمیت و تأثیرگذارند که چه بسا رعایت و یا عدم رعایت مصلحتها در آن حکم
Machine summary:
"زیرا فراوان در منابع احکام و آراء فقها میخوانیم که در مورد بارزترین نشانههای حقوقی ما میفرمایند که احکام و قوانین ما بر مصالح و مفاسد نفس الامری مبتنی میباشد و در تعریف و تبیین احکام پنجگانه تکلیفی هم مصلحت و مفسده ملزمه را مشخصه شناخت وجوب و حرمت و غیرملزمه بودن آنها را نشان کرامت و استحباب بیان میدارند و همچنین معتقدند چنانچه برآیند مصلحت و مفسدهای در موردی صفر بود و هیچکدام بر دیگری رجحانی نداشت حکم مباحات پدید میآید.
بهرحال مصلحت در نظام حقوقی ما عبارت است از علل و ملاکاتی که هدف خیر و سعادت بشری را تأمین کند.
دیدگاه کلامی ما هم در اصول اعتقادی موید این معناست که عدل الهی اقتضا میکند که موجبات کمال هرموجودی از جمله اشرف موجودات انسان باید فراهم آید تا هرمستحقی به کمال در خور خود نائل آید و از جمله این موجبات دستورات و قوانینی است تا او را به کمال مطلوب نائل آورد که نتیجهء آن خیر و سعادت میباشد."