Abstract:
مفهوم ذاتی از واژگان پرکاربرد در منطق و فلسفه است. چون بی توجهی به معانی مختلف یک واژه مشترک، سبب خطا و غلطیدن به دام مغالطه اشتراک لفظی می شود، بر آن شدیم معانی مختلف واژه ذاتی را مشخص کنیم. در این میان، چند معنا از معانی این واژه مشهورتر است؛ مثل ذاتی باب ایساغوجی و یا ذاتی باب برهان، ولی حتی در این دو معنا نیز سخنانی متفاوت و گاه متعارض هست که در این نوشتار به بررسی آنها خواهیم پرداخت.
Machine summary:
"درتعریف کلی ذاتی،اقوال مختلف زیرا ارائه شده است: الف)محمولی که موضوع در ذات و ماهیت بدان احتیاج دارد؛مثل جسم بودن برای انسان(ابن سینا،شرح الاشارات،39/1؛ساوی،البصائر النصیریة،236).
در تعریف عرض ذاتی نیز،اقوالی مطرح است: الف)محمولی که از جوهر،ماهیت و ذات موضوع بدان ملحق میشود؛مثل تعجبکه لذاته لاحق انسان میشود(ابن سینا،شرح الاشارات،168/1؛تجرید المنطق،54؛الجوهر النضید،209).
اما عرض ذاتیایکه بهسبب امر دیگری غیر خود موضوع-خواه مساوی با موضوع یا اعم و یا اخص از آن باشد-بهموضوع ملحق شود،عرض ذاتی غیر اولی است(ابن سینا،شرح الاشارات،58/1).
گاهی نیز گفتهاند:اعراض اولیه شئ را بذاته[-ذاتی]هم میگویند و مراد از عرض اولی عرضیاست که بین او و معروضش هیچواسطهای نباشد و خود معروض له سبب حمل این عارض بر شئدیگر باشد.
البته گاهی مراد از«موضوع»در بعضی سخنان،موضوع علم است که در اینصورت،تعریف عرض ذاتی اینمیشود:عرضی که خود موضوع درحد آن اخذ میشود و غیر از موضوع،چیز دیگری مثل جنسموضوع،معروض موضوع و...
ازاینرو،در تعریف این ذاتی گفتهاند: الف)محمولی که یا درحد موضوع اخذ میشود؛مثل حیوان برای انسان و یا موضوع درحد آنمحمول اخذ میشود؛مثل افطس برای انف(البرهان،126؛ابن رشد،تلخیص کتاب البرهان،111؛طوسی،تجرید المنطق،45).
برخی نیز در تعریف ذاتی باب برهان توسعه داده و گفتهاند:ب)محمولی است که درحدموضوع اخذ میشود یا موضوع یا مقومات آن است که درحد محمول اخذ میشود(التحصیل،209؛&%01010ORMG010G% البصائر،239،فخر رازی،الانارات،75).
ب)گاهی بهمحمولی،«بالذات»[-ذاتی]میگویند که موضوع آن استحقاق موضوعیتدارد؛برای مثال،در الانسان ابیض،ابیض محمول ذاتی است و دربرابر محمول«بالعرض»همچون الابیض انسان قرار دارد(فخر رازی،منطق الملخص،47؛ارموی،بیان الحق،38 بهبعد؛الاسرارالخفیة،27؛قطب رازی،شرح المطالع،69).
این کاربرد گاهی به صراحت،مطرح شده است؛برای مثال،علامه مظفر در المنطق(ص 74)آورده است،ولی در جای دیگری از منطق این کاربرد-یعنی قید موضوع بودن حمل شایع و حملذاتی-بهصورت التزامی مطرح است و آن در تقسیم قضایا به طبیعیه،محصورة و شخصیه(1)."