Abstract:
نقاشی ایران در دورۀ قاجار از پس دو قرن رکود، از نو شکوفا شد. بخشی از این شکوفایی معلول اشتیاق سران قاجار به نمایش قدرت و شوکت خود در قالب تصویر بود. همین امر به پیدایی گونه ای نقاشی انجامید که «پیکرنگاری درباری» اش خوانده اند. در این نقاشیها، شکل انسان مهم ترین عنصر تصویر است؛ اما در اینجا از انسان آرمانی نگارگری ایران نشانی نیست. در این دوره، نقاشی ایرانی با دور شدن از جهان مثالی نگارگری و گرایش به هنر غرب، به نوعی واقع نمایی نزدیک شد. رواج عکاسی و علاقۀ نقاشان به رقابت با این فن هم ایشان را بیشتر به نقاشی واقع گرایانه ترغیب کرد. تک پیکره نگاری نیز، که از اواخر عهد صفویان آغاز شده بود، در این زمان تداوم یافت؛ با این تفاوت که انسان مثالی نقاشی آن عهد جای خود را به موجودی نیمه زمینی داد که بیش از هرچیز در پی نمایاندن ظاهر پرتجمل خود بود.
Machine summary:
"مثلا زمانی که میرزا ابو لحسن غفاری،معروف به صنیع الملک و از نقاشان برجستهء دربار محمد شاه و ناصر الدین شاه،از سفر رم و فلورانس برگشت،نه تنها نتوانست پیوندی میان هنر غرب و ایران برقرار کند،بلکه حتی صورتهای آرمانی و تکچهرههایی را که رنگ و بویی از خیال و سنت در آنها بود،کنار زد و سعی کرد با قدرت و ظرافت هرچه بیشتر بازنمایی واقعگرایانه را در نقاشی ایرانی باب کند.
صنیع الملک برخلاف بسیاری از نقاشان پیش از خود، که درصدد پیوند دادن تفکر غربی با نگاه هنرمند ایرانی بودند،نمایش و توصیف«نمونهء نوعی»از وجود انسان، یا«انسان مثالی»،را از نقاشی ایرانی حذف کرد و کوشید تا حالات درونی مدل خود را در چهرهء او نمایان سازد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) اگر هنوز ردی از قواعد سنتی در کار هنرمندان این دوره(از جمله کمال الملک)دیده میشود،علتش توجه به معیارهای سنتی نیست؛بلکه ضعف نقاشان در بازنمایی طبیعت است.
6این ناتوانی در کار نقاشان پیش از او نیز دیده میشود و به هیچ وجه نمیتوان چنین ضعفی را به تلاش هنرمند برای ایجاد فضای انتزاعی و پرهیز از طبیعتنگاری،که قاعدهء اصلی نگارگری ایرانی است، نسبت داد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) شکل انسان در نقاشی دروهء قاجار جایگاه اصلیاش را،که در دورههای پیش بر آموزههای عرفانی ایرانی تکیه داشت،به کلی از دست داد و تاحد عنصر تجسمی-تزیینی صرف و در خدمت بازنمایی ظاهری مدال تنزل کرد.
همهء این عوامل در کنار هم،به حاکمیت شکل انسان در نقاشی این عهد انجامید و تمام عناصر تصویر را تحت الشعاع این شکل قرار داد؛امری که تا آن زمان در نقاشی ایرانی بیسابقه بود."